صفحات

۱۳۹۱ تیر ۱۰, شنبه

ریتسوس شاعر آزادی و لحظه‌های ناب / امیرمحسن محمدی


این را ۲۰ خرداد ۱۳۸۵ در هفته نامه‌ی صدا منتشر کردم.
یانییس ریتسوس را که می‌‌خوانی تازه می‌‌فهمی‌ کجای دنیا ایستاده‌ای، این شاعر مارکسیست یونانی بسیاری از ترانه‌های انقلابی‌ و زمزمه‌های امروز مردم ستم کشیده‌ی یونان را سروده است، ریتسوس از سال ۱۹۳۱ به عضویت حزب کمونیست یونان در آمد و سالهای طولانی را در زندان و سپس تبعید گذرانید.
ريتسوس شاعري است كه دنيا را ذره ذره لمس كرد. از كوچكترين لحظات و دقايق آن گرفته، از كوچكترين مسائل و چيزها گرفته، تا مناسبات كلان ِ سياسي و مبارزات اجتماعي.
ريتسوس در سال ۱۹۸۷ در آخرين سالهاي پايان عمرش در شعري به نام واپسين كلام مي‌نويسد:

... و اين آخرين حسرت را بر من ببخشيد.
مي‌خواهم يك بار ديگر، با داس تيز ماه ذرت درو كنم.
در آستانه در بايستم با شاخه نازك گندمي ميان دندانها،
خيره در دوردست.
در ستايش دنيايي كه تركش مي‌كنم.
در ستايش آن‌كه در باران طلايي غروبي از تپه اي بالا مي‌رود
با وصله اي ارغواني بر بازوي چپش.نمي‌شود به آساني ديدش.
مي‌خواستم تنها همين را نشانتان دهم
و شايد بهتر باشد بيش از هر چيز مرا به اين خاطر ياد كنيد

يانيس ريتسوس مي‌خواست تنها همين را نشانمان دهد. مبارزي كه دنيا را چنين شاعرانه مي‌بيند و چنين شاعرانه كرده است. پر از شور و عشق و پر از زيبايي.

هیچ نظری موجود نیست: