صفحات

۱۳۹۲ شهریور ۱, جمعه

امروز جمعه ۲۳ اوت؛ بزرگ‌ترین شکست خونین شوروی در جنگ

امیرمحسن محمدی: امروز جمعه با ابر‌های سیاه سالگرد بزرگ‌ترین شکست نظامی نیروهای کمونیست شوروی از سپاه هیتلری فاشیزم در جنگ جهانی‌ دوم بود، به یاد بیاور.

امروز جمعهٔ سیاه در مجموعه ۴ سپاه شوروی به تعداد ۶۶۵ هزار نفر در نبرد کیِف به اسارت فاشیزم هیتلری رایش سوم درآمدند. این بزرگ‌ترین شکست شوروی در جنگ جهانی‌ بود. اکثر این افراد در اردوگاه‌های مرگ هیتلر به قتل رسیدند و یا در اثر شکنجه و گرسنگی کشته شدند و بیماری یا سوزانده شدند. نبرد کیف از ۲۳ اوت تا ۲۶ سپتامبر به طول انجامید.

بر اساس اسناد موزه‌ هولوکاست بین ۳.۳ تا ۳.۵  میلیون نفر در درجریان جنگ فاشیزم به اسارت هیتلر در آمدند. موزه هولوکاست آنها را به عنوان دومین گروه بزرگ قربانیان فاشیسم هیتلری می شناسد. در کل ۲۰ میلیون نفر از شوروی در خلال جنگ کشته شدند. امروز جمعه از ابر سیاه خسته‌ام، امروز جمعهٔ سیاه به اندازه تمام تاریخ خسته‌ام.

Naked Soviet POWs in Mauthausen concentration camp. Unknown date
Naked Soviet prisoners of war delouse in Vitebsk, Belarus, August 1941


۱۳۹۲ مرداد ۱۸, جمعه

سالگرد انفجار اتمی‌ ناکازاکی و جنایت امریکا علیه بشریت

امیرمحسن محمدی: امروز ۱۸ مرداد برابر با نهم آگوست سالگرد انفجار بمب اتمی‌ ایالات متحد آمریکا به نام «مرد چاق» در ساعت ۱۱:۰۲ به وقت محلی شهر ناکازاکی در زمان جنگ جهانی‌ دوم است، قصاوت و جنایتی فراموش نشدنی علیه بشریت. فردا ۱۰ آگوست مثل تمام سال‌های اخیر مرکز ساداکو در پارک یادمان جنگ شهر ناکازاکی پر از درناهای کاغذی خواهد بود که از سراسر دنیا فرستاده شده است. 

ارتش آمریکا ۳ روز پیش هم بمب دیگری به نام «پسرک» به روی شهر هیروشیما انداخته بود. در مجموع حدود ۲۲۰ هزار نفر در اثر این دو انفجار کشته شدند که اکثریت آن‌ها غیر نظامیان بودند. 

انفجار شهر مسکونی دوم در حالی‌ صورت گرفت که ارتش شوروی یک روز قبل و بر خلاف میل آمریکا به دولت ژاپن اعلام جنگ کرده و به منچوری حمله کرده بود، بر اساس برنامه ارتش آمریکا، هدف بعدی برای انفجار سومین بمب اتمی‌ شهر کوکورا بود. 

ساداکو دختر دوازده ساله‌ای بود که با وجود اینکه بعد از جنگ به دنیا آمد اما در اثر تشعشعات رادیو‌اکتیو به سرطان خون دچار شد، بر اساس یک افسانه ژاپنی اگر کسی‌ هزار عدد درنای کاغذی درست کند یکی‌ از آرزو‌هایش بر آورده می‌‌شود، او به کمک دوستان و برادرش و در‌حالی‌ که در بیمارستان بستری بود شروع به ساختن درناهای کاغذی کرد اما متاسفانه بعد ساختن ۶۴۴ درنا در بیمارستان درگذشت. 
هر سال مردم بسیاری از کشورها به یاد او درنا‌های کاغذی درست می‌‌کنند و به مرکز ساداکو و مجسمه او در پارک یادمان جنگ ناکازاکی می‌‌فرستند. 
ساداکو ساساکی روی درنا‌هایش می‌‌نوشت: 
من «صلح» را روی بال تو می نویسم تا به همه جای جهان پرواز کنی‌..
 
* عکسها از کشته شدگان این دو حادثه دلخراش در ژاپن

۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۶, دوشنبه

ما مرده‌های پریده رنگی‌ بودیم (۲)



ما شکوفیده تر از تحریر
بیدار نمی‌‌شویم ویر دارد مرگ
اینکه بروی بیایی
سر‌بکوبی توی دیوار سیمانی
اینکه تا بشوی شکسته با سینه شکافته
خمیده از شانه‌‌های راه طی کنی‌
توی اسفنج سینه‌هایت ناخن بخراشی
چه بر سرش آمده است
گفتی‌ دشنه تر از تهوع
موج بر موج
چانه از فرغ می‌‌درید
نشسته بود و می‌‌درید
موج بر موج
شنی‌های موج
شنی‌های ظهر سوخته‌ی پاییز
شنهای تمام فراموشی فروپاشی
تشنگی است تمام تشنگی است به تمام هستی‌
سره می‌‌رود از زیر چانه‌ها چنان به هستی‌
دشنه تر است از تمام آسمان
زخم تاول می‌‌خورد
شوکا شفق می‌‌شود زخم می‌‌خورد
باور کن دیر است
ما شکوفیده تر از تحریر
پاییز توی کنج‌های شکسته‌ی سینه
دیر است
بیدار نمی‌‌شویم ویر دارد مرگ
باور کن خواهرانه درخت‌ها برادرانه
به اندوه سرخ آن آفتاب ما مردمان
بنی‌ اسرائیلیم
بنی‌ اسرائیل ماییم آوره و به تمامی درد
ماییم که می‌‌پرانیم تمام های
و‌های جگر که میگویم شما نمی‌‌فهمید
سکوت کشیده روی چهار میخ مچهای شکسته‌ام
روی صلیب دیگری بودم
روی افق
بسته روی نیمکت
عمودی که می‌‌شد
افق با تمام هستی‌ دور افتاده‌ای
افسوس مدارا بود
مهره‌های از هم گسیخته‌ی پشت دریا بود
مثل درد
آتشفشان که می‌‌سوخت درد
افق که می‌‌سوخت درد
سینه از آسمان پر از درد
مانیاست این تیز و لبه دار
متحرک از درون
به تمامی بیماری است
پرستار‌های بیمارستان را گلو می‌‌گیرد
غصه می‌گیرد گلوگیر می‌‌کشد
افروخته با دو قطب مرگ و اجبار
رعشه و احتضار روزمره‌گی‌های سیاه
مثل تیری زیر سقف
برگ‌های خشک پاییز را پنهان می‌‌کنی‌
این تکه‌ی درد توی زباله دانی‌
جا می‌‌ماند با درد یادگاری از تیر و خراش
باد می‌‌زند هی می‌‌آورد دوباره می‌‌آورد
درد‌های کهنه و بد بوو
فرشتگان روی کثیفی ساحل
وحی می‌‌کند خراش ش ش ش
با غصه و خون
با ستاره‌های غلتان تشنه
شاید که مرگ می‌‌آید
به کرانه‌های استوای بعد از ظهرم
در این کناره‌ای که منم
گدار یعنی‌ اضطراب زوزه‌های خون
روی شن‌های داغ زده‌ی ساحل سیاه
تمام می‌‌شوی بی‌ صدا از زیر خاکستر
با تشنگی سیاه و لخته‌های پایان
استخوان از خاک
به تمامی مرگ.


ا.م محمدی، دوشنبه ۱۶ اردیبهشت ۹۲، گلد کوست.
Photo By David Lupton






۱۳۹۲ اردیبهشت ۴, چهارشنبه

ما و ماتم ملی‌ مردم افغانستان/ وقتی‌ آسمان تاریک بود

امیرمحسن محمدی: بیست و یک سال پیش بود که مجاهدین افغانستان در پی‌ سقوط حکومت دکتر نجیب‌الله وارد کابل شدند شدند و یکی‌ از بزرگ‌ترین جنایت‌های تاریخ را آفریدند، ۸ اردیبهشت ۱۳۷۱ بود. 

این برادران جهادی به روایتی ۷۰ هزار انسان را در کابل کشته‌اند، بعد از گذشت چند سال تعداد زیادی گور دسته جمعی‌ پیدا شد و در یک مورد ۸ جسد انسان یافتند که با شروع از پا‌ها آن‌ها را مثله کرده بودند، اما کدام گروه از جهادی‌ها متهم هستند؟ 

مجاهدین افغانستان را که در پی‌ فتوا‌ها و دستورات روحانیون مسلمان در ایران و پاکستان علیه حکومت وابسته به شوروی برخاسته بودند، از اجماع دسته‌ها و گروه‌های متعددی تشکیل شده‌اند اما بصورت کلی‌ می‌‌توان آن‌ها را به دو دسته بزرگ تقسیم کرد: احزاب شکل گرفته در ایران و احزاب شکل گرفته در پاکستان و از این میان می‌‌توان به اسامی زیر اشاره کرد: 

گروه هفتگانه مقیم پاکستان:
 جمعیت اسلامی افغانستان، حزب اسلامی افغانستان، جبهه ملی نجات افغانستان، حزب انقلاب اسلامی افغانستان، جبهه ملی -اسلامی افغانستان، حرکت اسلامی افغانستان، اتحاد اسلامی افغانستان.

گروه‌های هشتگانه مقیم ایران:
مستضعفین، پاسداران، گروه شهید پیام، حزب حرکت اسلامی افغانستان، حزب اسلامی افغانستان، حزب محاذ ملی افغانستان، جبهه ملی نجات افغانستان، حزب وحدت اسلامی افغانستان.

 نکته قابل تامل اینجاست که متاسفانه این هشت حزبی که با حمایت جمهوری اسلامی شکل گرفته بودند، از جمله حزب حرکت اسلامی افغانستان که بوسیله مهدی هاشمی از نزدیکان آیت الله منتظری تشکیل شده بود، همگی‌ در حزب وحدت اسلامی افغانستان ادغام شدند و یکی‌ از سیاه‌ترین دوره‌های تاریخ را برای این مردم ستم کشیده به ارمغان آوردند. 

اگرچه رسیدگی و تحقیق در مورد حجم عظیم جنایات جهادی‌ها در افغانستان یک پروژه بلند مدت است و نیاز به تشکیل کمیسیون حقیقت یاب دارد اما با وجود اینکه اکثر گروه‌های جهادی کشتار و غارت اموال مردم را به گردن یکدیگر می‌‌اندازند، هنوز جهادی‌های وحدتی به همراه سازمان نصر که وابسته به جمهوری اسلامی هستند در میان افکار عمومی‌ و بسیاری از تحلیل گران افغانستان بزرگ‌ترین متهم هستند. 

نقطه اوج این جهاد اسلامی این بود پس از تسخیر کابل در سال ۱۳۷۱ این گروه‌های جهادی بر سر تقسیم قدرت با هم جنگیدند و این درگیری‌ها نهایتاً موجب آن شد که یکی‌ از گروه‌های‌ دیگر به نام طالبان به قدرت برسد. 

بسیاری از مردم افغانستان روز ۸ ثور (اردیبهشت) را روز ماتم ملی‌ افغانستان نام گذاشته‌اند، یک تاریخ درد و تباهی که جمهوری اسلامی نقش مستقیم در آن دارد. من به نوبه خودم به دلیل اعمال هموطنانم از این مردم عذرخواهی می‌‌کنم اما چه فایده این خون‌های ریخته شده، یک ملت آواره، یک جغرافیا اندوه، پاسخ تاریخ را چه کسی‌ خواهد داد؟ 

*تصویر: یکی‌ از جهادی‌های وحدتی در افغانستان، که عکس روح الله موسوی خمینی را بر روی اسلحه‌اش دارد.


در همین زمینه:
سالگرد کشته شدن حفیظ‌الله امین عامل حمله‌ی شوروی به افغانستان
سالگرد انقلاب ناتمام افغانستان در ۲۷ آوریل ۱۹۷۸
هولوکاست فاشیستی به سبک جمهوری اسلامی علیه افغانستانی ها
جمهوری اسلامی اتحادیه خبرنگاری "ارزش محور" در افغانستان می‌‌سازد
و استاد نینواز دیگر کسی‌ را نبوسید

۱۳۹۲ فروردین ۳, شنبه

محاکمه ژنرال ریوس مونت؛ حامیان دیکتاتور‌ها باید محاکمه شوند



امیرمحسن محمدی: این روز‌ها خوزه افرائیم ریوس مونت دیکتاتور پیشین گواتمالا را دارند محاکمه می‌‌کنند اما او تنها یک جانی خرده پاست، دستگاه قضایی گواتمالا اعلام کرده که اسناد و شواهد کافی‌ علیه دیکتاتور موجود است اما او خرده پاست، یک قاره سرکوب، یک قرن استثمار و سرکوب که معاصر است و تا همین چند سال پیش؛ تاریخ موجود علیه جنایات ایالات متحده در سراسر آمریکای لاتین را چه کسی‌ به قضاوت خواهد نشست؟ 

گواتمالا کشور کوچکی در همسایگی مکزیک و کوباست، درست بیخ گوش امریکا. کشوری که در طی‌ ۳۶ سال جنگ داخلی‌ میان انقلابیون چپ گرا و بومیان علیه نظامیان دست نشانده امریکا نزدیک به ۲۰۰ هزار نفر کشته و حدود ۱۰۰ هزار نفر ناپدید شدند. 

از زمان اشغال این کشور تا سال ۱۹۹۶ که دولت با «اتحاد انقلابی‌ ملی‌ گواتمالا» به توافق صلح دست پیدا کرد، این کشور بر اساس‌نژاد پرستی‌ و تفاوت میان‌‌نژاد سفید و سرخ پوستان مایا اداره شده است. 

نیروی دولتی مورد حمایت آمریکا در جریان جنگ داخلی‌ در خلال سال‌های ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۵ اقدام به ۶۲۹ فقره قتل عام بومیان و افراد دورگه کرده‌اند. خوزه افرائیم ریوس مونت دیکتاتور نظامی دست نشانده متهم به ۱۷۷۱ مورد قتل و تجاوز جنسی‌ علیه این مردم است اما این تنها مربوط به سال‌های ۱۹۸۲ و ۸۳ است. نظامیان بصورت سیستماتیک اقدام به تخریب روستاهای اقوام بومی و کشتار آن‌ها از بیم همکاری با انقلابیون چپ گرا کرده‌اند، در جریان این ۳۶ سال سرکوب بیش از یک میلیون نفر آوره شده‌اند، حجم سرکوب وقتی‌ بیشتر آشکار می‌‌شود که در نظر بگیریم این کشور اکنون تنها ۱۳ میلیون نفر جمعیت دارد. در مارس ۱۹۹۹ بیل کلینتون در طی‌ بازدید از گواتمالا سیاست‌های آمریکا در قبال این کشور را اشتباه دانست و آن را مورد انتقاد قرار داد. 

در سال ۱۹۵۰ هنگامی که سرهنگ جاکوبو آربنز به قدرت رسید تلاش کرد تا اصلاحاتی علیه نظام فئودالی موجود انجام دهد که به بهانهٔ اینکه این اصلاحات راه را برای نفوذ کمونیست‌ها همراه می‌‌کند به مذاق حاکمان آمریکا خوش نمی‌‌آمد. در ماه مه‌ ۱۹۵۳ قانونی‌ به تصویب کنگره گواتمالا رسید که به موجب آن مالکیت زمین‌هایی‌ که زیر کشت نیشکر نبودند سلب شده و بین دهقانان بدون زمین تقسیم می‌‌شد، این قانون شامل زمین‌های وسیع چند شرکت آمریکایی نیز می‌‌شد و به همین دلیل دیری نپائید که تعدادی از نظامیان مورد حمایت آمریکا که در هندوراس دوره نظامی می‌‌دیدند به گواتمالا بازگشته و پس از سرنگونی و در دست گرفتن قدرت اوضاع را به نفع ایالات متحده تثبیت کردند. 

این مردم تاریخ دردناک و بلندتری از کشتار را با خود حمل می‌‌کند. حامیان دیکتاتور‌های نظامی آمریکای لاتین را محاکمه کنید، آمار جنایات با واسطه ایالات متحده در تمام آمریکای لاتین به میلیون نفر نزدیک می‌‌شود، پاشنه آشیل دموکراسی نئولیبرالی آمریکا در آن قاره قرار دارد.

در زمینه دیکتاتور‌های مورد حمایت ایالت متحده در آمریکای لاتین:

سالگر کودتای باتیستا و آغاز حکومت وحشت در کوبا

امروز سالگرد کشتار خونین پارسلی در دومینیکن است

۱۳۹۲ فروردین ۲, جمعه

Obama’s Nowruz Message; Margins Capture The Text


This article recently had been published in iReport CNN

by Amir Mohsen Mohamadi

He has made Nowrouz rather bitter than promising, the man whose choice of military attack to our country, Iran, does not get off his desk and whose face determinedly smells gunpowder. There rises the smoke of a suicidal attack in Mazar Sharif from the screen. On the screen, there are Muslim Brotherhood (Ikhwan El-Muslimin) pulling a woman’s hair, dragging her on the pavement of El-Tahrir and there is a hand which assassins the leader of Tunisian Left Opposition. There is a subtitle reading: “Al-Qaida in Libya” and it keeps being repeated. The left corner of the screen is broken on the border between Syria and Turkey; and the deformed Iraqi children are climbing up Mr. President.
Closer is the only orientation amongst the Iranian oppositions which is making a pitch for the sanctions against the Iranian people at full throttle. They are a few of the Neoliberal activists and rightists who have gained fame or are financially supported and allured with the help of the Iranian mainstream media related to the Republican lobby in the USA. Their main demand is the humanitarian intervention of the super powers in the Middle East and they have done their best to prove that the sanctions have just aimed the Iranian government and have not made the Iranians suffer. On this regard, in the last few weeks they held a highly cost conference in Washington DC. ; having spent several thousand dollars they bet the ranch on the support of the sanctions against the Iranian people.

The pan scandal of this political trend outbursts when the US president, Barak Obama, in his latest video message sent on Nowrouz 1392 (2013) implicitly confesses about the misery the Iranian people are facing, due to the sanctions. Obama declares that “the people of Iran have paid a high and unnecessary price because of [their] leaders’ unwillingness to” resolve the issues on the nuclear activities. Although in his previous messages he had only talked to the Iranian people whilst making allusive remarks on the Iranian regime, this time he aims most directly at the Iranian regime. Obama says on the condition that we come to a nuclear agreement, “the Iranian people will begin to see the benefits of greater trade and ties with other nations, including the United States” … “This is a choice now before the Iranian leaders.”, he continues. “I hope they chose a better path”, he said. “ for the sake of the Iranian people and the sake of the world”. He says there is no good reason for Iranians to be “denied” the opportunities enjoyed by people in other countries. He has held the Iranian people’s hunger and poverty as hostage against the regime.

Although the US president, Barak Obama, on his latest Nowrouz greeting claimed that he was speaking to the Iranian people and the leaders, he took the people as just decorative objects in his statements. His words were rather a diplomatic threat to the Iranian regime than a friendly message.

His last year’s Nowrouz message despite addressing the Iranian people was yet most emphasizing the freedom of communications in Iran, criticizing the severe censorship and suppression of the press and internet in Iran; the statements expressing the ultimate friendliness that could be regarded the most acceptable one amongst his messages in the recent years, although taking one step down from the stage of freedom of demonstrations to the level of the freedom of internet and basic communications such as mobile phones and etc. Obama’s last year speech yet contained a clear message to the Iranian regime. It had a suggestive gesture which seemed rather defeated.

Obama in his Nowrouz message in 2011, directly addressed the Iranian people. He still believed in the movement which took place in the streets and all the attempts and supports the American democratic trend had made to shore up the green movement _ similar to many other political trends in all over the world_ had brought him a glimmer of hope. He talked about hope and defending the freedom of demonstrations and associations. He acknowledged the June 13th protest to be homologous to the one in Al-Tahrir Square. He talked about the political prisoners, the prosecution of the cultural activists, journalists and the violence against the women and children’s rights. He acknowledged Nowrouz as a bridge between the past and the present, bringing the nationalistic facts from the ancient Persian civilization and that the future lies in the youths’ hands. He had ended his speech with a poem by Simin Behbahani.

But in his Nowrouz message in 2010, at the peak of the massacre and suppression of the Iranian people, Obama spoke of extending the hand of friendship, which was sharply reacted towards by the authorities of the Islamic Republic of Iran, including the leader and the president.

Here comes Obama’s Nowrouz message, transcribe in iipdigital website of the US Embassy http://iipdigital.usembassy.gov/st/english/texttrans/2013/03/20130318144314.html#axzz2OE5NO5QW
Dorood. As you and your families come together to celebrate Nowruz, I want to extend my best wishes on this new spring and new year. Around the world, and here in the United States, you are gathering at the Nowruz table — to give thanks for loved ones, reflect on your blessings and welcome all the possibilities of a new season.
As I have every year as President, I want to take this opportunity to speak directly to the people and leaders of Iran. Since taking office, I have offered the Iranian government an opportunity — if it meets its international obligations, then there could be a new relationship between our two countries, and Iran could begin to return to its rightful place among the community of nations.
I have had no illusions about the difficulty of overcoming decades of mistrust. It will take a serious and sustained effort to resolve the many differences between Iran and the United States. This includes the world’s serious and growing concerns about Iran’s nuclear program, which threatens peace and security in the region and beyond.
Iran’s leaders say that their nuclear program is for medical research and electricity. To date, however, they have been unable to convince the international community that their nuclear activities are solely for peaceful purposes. That’s why the world is united in its resolve to address this issue and why Iran is now so isolated. The people of Iran have paid a high and unnecessary price because of your leaders’ unwillingness to address this issue.
As I’ve said all along, the United States prefers to resolve this matter peacefully, diplomatically. Indeed, if — as Iran’s leaders say — their nuclear program is for peaceful purposes, then there is a basis for a practical solution. It’s a solution that would give Iran access to peaceful nuclear energy while resolving once and for all the serious questions that the world has about the true nature of the Iranian nuclear program.
The United States, alongside the rest of the international community, is ready to reach such a solution. Now is the time for the Iranian government to take immediate and meaningful steps to reduce tensions and work toward an enduring, long-term settlement of the nuclear issue.
Finding a solution will be no easy task. But if we can, the Iranian people will begin to see the benefits of greater trade and ties with other nations, including the United States. Whereas if the Iranian government continues down its current path, it will only further isolate Iran. This is the choice now before Iran’s leaders.
I hope they choose a better path — for the sake of the Iranian people and for the sake of the world. Because there’s no good reason for Iranians to be denied the opportunities enjoyed by people in other
countries, just as Iranians deserve the same freedoms and rights as people everywhere.


Iran’s isolation isn’t good for the world either. Just as your forbearers enriched the arts and sciences throughout history, all nations would benefit from the talents and creativity of the Iranian people, especially your young people. Every day that you are cut off from us is a day we’re not working together, building together, innovating together — and building a future of peace and prosperity that is at the heart of this holiday.
As you gather with family and friends this Nowruz, many of you will turn to the poet Hafez who wrote: “Plant the tree of friendship that bears the fruit of fulfillment; uproot the sapling of enmity that bears endless suffering.”
As a new spring begins, I remain hopeful that our two countries can move beyond tension. And I will continue to work toward a new day between our nations that bears the fruit of friendship and peace.
Thank you, and Eid-eh Shoma Mobarak.

۱۳۹۲ فروردین ۱, پنجشنبه

حاشیه‌های پیام نوروزی اوباما متن را محاصره می‌‌کند/ امیرمحسن محمدی


این مطلب نخستین بار در آی ریپورت سی‌ ان ان در این آدرس منتشر شده است.

بیشتر از آنکه امید بدهد نوروز را تلخ کرده است. مردی که گزینه حمله نظامی به کشورمان را از روی میزش کنار نمی‌‌رود و چهره‌اش قاطعانه بوی باروت گرفته است. از قاب مانیتور دود انتحار در مزارشریف بلند می‌‌شود. از قاب، اخوان المسلمین موهای زنی‌ را گرفته، بر زمین التحریر می‌‌کشند و دستی‌ رهبر اپوزیسیون چپ تونس را ترور می‌‌کند. پایین ویدئو زیر نویس می‌‌شود: «القاعده در لیبی‌» و این مدام تکرار می‌‌شود. گوشهٔ سمت چپ مانیتور در مرز سوریه و ترکیه شکسته است و کودکان ناقص الخلقهٔ عراقی از سراپای آقای رئیس جمهور بالا می‌‌روند.
 
نزدیک‌تر در میان اپوزیسیون ایران تنها یک گرایش سینه چاکانه از تحریم‌ها علیه مردم ایران دفاع می‌‌کند، عدهٔ کم‌تعدادی از فعالین نئو‌لیبرال و راستگرایانی هستند که به کمک جریان اصلی‌ رسانه‌های فارسی‌ زبان وابسته به لابی جمهوریخواه در ایالات متحده آمریکا به شهرت رسیده و تطمیع شده‌اند یا بعضا مورد حمایت مالی‌ قرار گرفته‌اند. اصلی‌‌ترین خوسته این گرایش دخالت بشر دوستانه قدرت‌های بزرگ در منطقه خاورمیانه است و تمام تلاششان را در ماه‌های اخیر کرده‌اند تا ثابت کنند تحریم‌ها تنها دولت ایران را هدف قرار داده است و به مردم ایران آسیبی‌ نزده است. بر همین اساس در هفته‌های اخیر نیز کنفرانسی با هزینهٔ سنگین چندصد هزار دلاری در واشنگتن ترتیب دادند و تمام آنچه در چنته داشتند را در دفاع از تحریم مردم ایران عرضه کردند.
 
تشت رسوایی این جریان سیاسی هنگامی از بام می‌‌افتد که باراک اوباما رئیس جمهور ایالات متحد آمریکا در پیام ویدئویی که اخیرا به مناسبت نوروز ۱۳۹۲ فرستاده، تلویحاً به مشکلات شدید مردم ایران که ناشی‌ از تحریم هاست اعتراف می‌‌کند. اوباما می‌‌گوید مردم ایران بهای زیاد و غیر لازمی را برای عدم تمایل رهبران ایران برای رسیدگی به مساله هسته‌ای پرداخته‌اند، او علیرغم اینکه بر خلاف پیام‌های قبلی‌ که تنها با مردم ایران سخن می‌‌گفت و به حکومت کنایه می‌‌زد این‌بار بیشتر از هرچیز خطاب به حکومت ایران حرف می‌‌زند، اوباما می‌‌گوید اگر به توافق هسته‌ای برسیم مردم ایران می‌‌توانند مزایای مبادلات بازرگانی بیشتر و روابط با کشورهای دیگر از جمله آمریکا را ببینند... این انتخابی پیش روی رهبران ایران است، من امیدوارم آنها راه بهتری را انتخاب کنند، به خاطر مردم ایران و برای جهان. می‌‌گوید دلیلی‌ ندارد که ایران از فرصت‌هایی‌ که مردم کشورهای دیگر دارند «محروم»باشد. او گرسنگی و فقر مردم ایران را در مقابل حکومت به گروگان گرفته است.
 
باراک اوباما رئیس جمهور ایالات متحد آمریکا به رغم اینکه در پیام نوروزی اخیرش ادعا کرد خطاب به مردم و رهبران ایران سخن می‌‌گوید اما مردم ایران در این جملات تنها نقش تزئینی داشتند، بیشتر از آنکه پیام دوستی‌ باشد تهدیدی دیپلماتیک خطاب به حکومت ایران بود.
 
پیام نوروزی سال گذشتهٔ اوباما اما به رغم اینکه خطاب به مردم ایران بود، بیشتر از هرچیز بر آزادی ارتباطات در ایران تاکید داشت و به سانسور شدید و سرکوب مطبوعات و اینترنت در ایران خرده می‌‌گرفت، جملاتی به غایت دوستانه که شاید قابل پذیرش‌ترین گفتگوی اوباما نسبت به سایر پیام‌هایش در سال‌های اخیر بود و با یک مرحله سقوط از آزادی تجمعات به آزادی اینترنت و ارتباطات پایه‌ای از قبیل موبایل و غیره تنزل کرده بود. صحبت‌های باراک اوباما در این سال اما پیام واضحی برای حکومت ایران داشت. ژستی نصیحت گرانه که بیشتر از هر چیز شکست خورده به نظر می‌‌رسید.
 
اوباما در پیام نوروزی سال ۹۰ صراحتاً تنها با مردم ایران حرف می‌‌زند، او هنوز به جنبشی که در خیابان‌ها اتفاق افتاده بود دلبسته است و تمام تلاش و حمایتی که جریان دموکرات امریکایی - مانند بسیار دیگری از جریانات سیاسی در سراسر جهان - از جنبش سبز کرده بود، برایش بارقه‌های امید داشت. از امید حرف زد و اینکه از آزادی تجمعات و انجمن‌ها دفاع می‌‌کند، او تجمع ۲۵ خرداد میدان آزادی را همجنس تجمعات میدان التحریر دانست. از زندانیان سیاسی و تعقیب فعالان فرهنگی‌، روزنامه نگاران و همچنین نقض حقوق زنان و کودکان حرف زد و با فاکت‌های ملی‌ گرایانه از تمدن کهن پارسی و اینکه آینده در دست جوانان است، نوروز را پلی‌ بین گذشته و آینده دانست. او پیامش را به شعری از سیمین بهبهانی پایان داد.
 
اوباما اما در پیام نوروزی ۱۳۸۹ و در اوج کشتار و سرکوب مردم از دراز کردن دست دوستی‌ سخن گفته بود که با واکنش شدید مقام‌های جمهوری اسلامی از جمله رهبر و رئیس جمهور مواجه شد.
 

متن پیام نوروزی ۱۳۹۲ پرزیدنت اوباما به مردم ایران به نقل از سایت «سفارت مجازی» ایالات متحده به شرح زیر است:
 
درود، همزمان با گردهم آمدن خانواده ها برای جشن نوروز، می خواهم بهترین آرزوهایم را به مناسبت فرارسیدن بهار و سال نو ابراز کنم. در سراسر جهان و اینجا در ایالات متحده، شما دور سفره نوروز جمع شده اید تا شکرگزار وجود عزیزانتان باشید، به نعمت ها بیاندیشید و به همه فرصت های فصل نو خوش آمد بگویید.
 
همانگونه که من هرسال به عنوان رئیس جمهور انجام داده ام، می خواهم از این فرصت برای گفتگوی مستقیم با مردم و رهبران ایران استفاده کنم. از زمان آغاز دوره ریاست جمهوری من، فرصتی را به دولت ایران ارائه داده ام – درصورت عمل به مسئولیت های بین المللی اش، در این صورت فرصتی برای ایجاد روابط تازه میان دو کشور ما امکان پذیر است، و ایران می تواند به جایگاه واقعی اش در میان جامعه کشورها بازگردد.
 
من درباره دشواری بودن غلبه یافتن بر دهه ها بی اعتمادی توهم ندارم. حل اختلاف های زیادی که میان ایالات متحده و ایران وجود دارد نیازمند تلاش های جدی و متدوام است. این شامل نگرانی های جدی و درحال رشد جهان درباره برنامه هسته ای ایران می باشد که صلح و امنیت منطقه و فراتر از آن را تهدید می کند.
 
رهبران ایران می گویند برنامه هسته ای آنها برای تحقیقات پزشکی و تولید برق است. اما تا کنون نتوانسته اند جامعه جهانی را متقاعد کنند که برنامه هسته ایشان صرفا مقاصد صلح آمیز دارد. برای همین جهان در عزمش برای حل این موضوع متحد است و دلیلی که اکنون ایران اینگونه منزوی شده است. مردم ایران بهای زیاد و غیرلازمی برای عدم تمایل رهبران ایران برای رسیدگی به این مسئله پرداخته اند.
 
همانگونه که من همیشه گفته ام، ایالات متحده ترجیح می دهد این مسئله را به طور صلح آمیز و دیپلماتیک حل کند. اگر واقعا آنگونه که رهبران ایران می گویند – برنامه هسته ایشان مقاصد صلح آمیز دارد – در این صورت اساسی برای راه حل عملی وجود دارد، این یک راه حلی است که به ایران دسترسی به انرژی صلح آمیز هسته ای را می دهد و همزمان برای همیشه پاسخگوی پرسش های جدی جامعه جهانی درمورد ماهیت واقعی برنامه هسته ای ایران است.
ایالات متحده درکنار سایر اعضای جامعه جهانی آماده است به اینگونه راه حلدست یابد. اکنون زمان آن است که دولت ایران برای کاستن تنش گامهای جدی و با معنی بردارد و در جهت توافقی پایدار و درازمدت در زمینه برنامه هسته ای حرکت کند.
 
یافتن راه حل کاری آسان نخواهد بود. اما اگر بتوانیم، مردم ایران می توانند مزایای مبادلات بازرگانی بیشتر و روابط با کشورهای دیگر ازجمله ایالات متحده را ببینند. درحالیکه اگر دولت ایران همچنان حرکت درمسیر فعلی را ادامه دهد، تنها ایران را منزوی تر خواهد کرد. این انتخابی است که اکنون پیش روی رهبران ایران است.
 
من امیدوارم آنها راه بهتر را انتخاب کنند – به خاطر مردم ایران و به خاطر جهان. زیرا دلیل خوبی وجود ندارد که مردم ایران از فرصت هایی که مردم کشورهای دیگر استفاده می کنند محروم باشند، همانگونه که ایرانیان شایسته برخورداری از آزادی هایی هستند که مردم همه جا از آن برخوردار هستند.
 
انزوای ایران برای جهان هم خوب نیست. همانگونه که پدران و اجداد شما در طول تاریخ دنیای علم و هنر را غنی کرده اند، همه کشورها از استعداد و خلاقیت مردم ایران بهره خواهند برد، به ویژه جوانان شما. هر روزی که ارتباط شما با ما قطع است روزی است که ما با هم کار نمی کنیم، باهم نمی سازیم، نوآوری نمی کنیم – و فرصت ساختن آینده ای پر از صلح و کامیابی که در قلب این جشن است را نداریم.
 
در این ایام نوروز همزمان با جمع شدن خانواده و دوستان در این نوروز بسیاری از شما به حافظ روی خواهید کرد که نوشت: «درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد، نهال دشمنی برکن که رنج بی شمار آرد»
 
همزمان با آغاز بهاری تازه، من همچنان امیدوارم که دو کشور ما بتوانند از تنش را پشت سر گذاشته و فراتر روند. و من همچنان به تلاشم برای رسیدن به آغازی نو میان کشورهایمان ادامه خواهم داد که حاصلش دوستی و صلح میان دو کشورمان باشد.
 
سپاسگزارم و عید شما مبارک

۱۳۹۱ اسفند ۲۶, شنبه

ده سال از قتل فجیع راشل کوری به دست اسرائیل گذشت

امیرمحسن محمدی: وقتی‌ شنی بولدوزر از روی پیکرش رد می‌‌شد مشت‌هایش را گره کرده بود، این فعال آمریکایی و عضو سازمان ضدجنگ جنبش اتحاد بین الملل (International Solidarity Movement) تنها ۲۳ سال داشت و با گذراندن دوره‌های مقاومت ضدخشونت و سپرانسانی‌ آمده بود تا از تخریب خانه‌های فلسطینیان در خاک اجدادیشان جلو گیری کند. 

پیشتر دادگاهی‌ در اسرائیل حکومت این کشور را در این قتل تبرئه کرد و گفت اسرائیل بی‌ تقصیر است چون این حادثه در جریان یک درگیری اتفاق افتاده است. در آوریل ۲۰۰۳ نیز یکی‌ دیگر از اعضای انگلیسی جنبش اتحاد بین الملل به نام «تام هرندال» که دانشجوی عکاسی بود، با شلیک مستقیم گلوله سربازان اسرائیلی به سرش جان باخته بود. همچنین در نوامبر ۲۰۰۲ نیز «یان هوک» که کارمند سازمان ملل بود در اثر شلیک تک تیر انداز‌های اسرائیلی کشته شد. در ماه مه‌ ۲۰۰۲ نیز مستند سازی به نام «جیمز میلر» در حالی‌ مشغول ساخت فیلمی در فلسطین بود با گلوله سربازان اسرائیلی از پا در آمد. 

حکومت اسرائیل در تمام مورد اخیر تلاش کرده تقصیر را به گردن قربانیان بیندازد، در مورد راشل کوری رسانه‌های اسرائیلی به گونه‌ای حادثه را بازتاب دادند که گویی راشل به عمد در موقعیتی قرار گرفته که راننده بولدوزر او را نبیند، این در حالی‌ است که وی یونیفورم شبرنگ و نارنجی پوشیده بود و تلاش داشت با بلندگویی دستی‌ بولدوزر را متوقف و مانع تخریب خانه‌های فلسطینیان شود. سرباز اسرائیلی قاتل تام هرندال نیز در دادگاه گفته بود به سوی فردی که نارنجک در دست داشت شلیک کرده است اما هرندال تلفن همراه در دست داشت و مشغول مکالمه بود، در مورد جیمز میلر گفته بودند به سوی فردی که یونیفرم نظامی به تن داشت و مشغول تیر اندازی به سربازان بود شلیک کرده‌اند اما این حالی‌ است که میلر یونیفرم مطبوعات پوشیده و فیلم برداری می‌‌کرد. وقتی‌ وقاحت مرز ندارد رنگ‌های انسان بی‌ رنگ می‌‌شود، آری، اسرائیل طاعون است.

۱۳۹۱ اسفند ۲۵, جمعه

بلند شو روی پاهای استوارت با‌یست رفیق!


امیرمحسن محمدی: دیروز بود که کارلو جیولیانی متولد شد، ۱۴ مارس. پدرش فعال اتحادیه کارگری و مادرش عضو بلند پایه یکی‌ از احزاب کمونیست ایتالیا بود. در ۲۰ جولای ۲۰۰۱ هنگامی که تظاهرات عظیم مردم علیه جهانی‌ سازی و اجلاس گروه جی‌هشت به خشونت کشیده شد با اصابت گلوله پلیس به سرش جان باخت، بر اساس شواهد پلیس ایتالیا در حالی‌ که کارلو هنوز زنده بود با ماشین از روی بدن این فعال چپ گرای جوان رد شد، حادثه در شهر جنوا در شمال غربی ایتالیا اتفاق افتاد. در‌‌ همان روز‌ها ۸۲ شهروند دیگر ایتالیا هم به دست پلیس زخمی شدند. مردم وقتی‌ روی پا‌هایشان می‌‌ایستند دیکتاتور‌ها به صورت مشابهی‌ هاری و توحّش می‌‌کنند، پلیس ابتدا اعلام کرد کالیبر گلوله‌ای که به وی اصابت کرده با کالیبر گلوله‌های پلیس فرق می‌‌کند و از جای دیگری شلیک شده، سپس دادگاه حکم داد که اقدام پلیس دفاع از خود بوده است، هفت سال پس از آن دو مقام عالی‌ رتبه پلیس ایتالیا به اتهام خشونت علیه مردم به ۴ و ۵ سال زندان و ۲۶ پلیس معمولی‌ به حبس‌های کوتاه مدت محکوم شدند، دیوان اروپایی حقوق بشر در سال ۲۰۰۹ دولت ایتالیا را به «نقض حق حیات» در همین مورد محکوم کرده است. او به نماد مبارزات مردم علیه جهانی‌ سازی تبدیل شده است، بلند شو روی پا‌هایت با‌یست قهرمان! خشم کوچه در مشت توست!

ویدئوی یادبود کارلو جیولیانی را از اینجا ببینید.


۱۳۹۱ اسفند ۲۰, یکشنبه

سالگر کودتای باتیستا و آغاز حکومت وحشت در کوبا


امیرمحسن محمدی: شصت و یک سال از آن تاریخ می‌‌گذارد، صبح امروز ۱۰ مارس و در سال ۱۹۵۲ بود که ژنرال فولخنثیو باتیستا ثالدیوار به همراه چندین نظامی دیگر وارد بزرگ‌ترین پادگان نظامی کوبا شدند تا با حمایت‌های مالی‌ و نظامی ایالات متحده آمریکا قدرت را در دست بگیرند.

باتیستا پیش از آن نیز با تشکیل حزبی متمایل به آمریکا و در فاصله سال‌های ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۸ رئیس جمهور کوبا بود، او سه هفته پیش از انتخابات به دلیل اینکه از رقیبان انتخاباتی‌اش عقب افتاده بود اقدام به کودتا کرد.

در دورهٔ ۷ سال دیکتاتوری نظامی باتیستا در کوبا بسیاری از نیروهای منتقد بوسیله ارتش و سلاح‌های سبک و سنگین از جمله تانک و هواپیما کشته شدند و بسیاری دیگر نیز توسط پلیس مخفی‌ کوبا ترور یا اعدام شدند. ایالت متحده دستکم در دو مورد مستقیماً برای جلوگیری از سقوط حکومت دست نشانده‌اش اقدام به فرستادن ارتش و کشتن مخالفان و مردم کوبا کرده است.

تنها ۶۱ سال از آن تاریخ می‌‌گذارد، دیر نیست، او در تصویر بالای جسد یکی‌ از انقلابیون نشسته و می‌‌خندد، فراموش نمی‌‌کنیم.


در همین زمینه بخوانید:

امروز سالگرد کشتار خونین پارسلی در دومینیکن است

۱۳۹۱ اسفند ۱۴, دوشنبه

فارسی ستیزی حکومت افغانستان و نسلِ واژه‌های جوان



امیرمحسن محمدی: در افغانستان یک اتفاق فاشیستی دارد می‌افتد٬ هرگونه تفکیک و حکم حکومتی برای‌ نژاد و زبان محکوم است.
برخی مقامات پارلمانی و سپس شورای وزیران افغانستان در جلسه‌ای استفاده از زبان و لهجه‌های بیگانه را ممنوع کرده اند٬ بسیاری از فعالان افغانستانی یکصدا اعتراض کرده‌اند و دارند بیانیه امضا می‌کنند و نام این کار را «فارسی ستیزی» گذاشته‌اند. می‌گویند هدف مصوبه تنها حذف اصطلاحات فارسی است.
 در مملکتی که بیشترین استفاده از واژه‌های پاکستانی٬ هندی٬ عربی و حتی ترکی و غیره می‌شود٬ فارسی را هدف قرار داده اند٬ آن‌ها به دلیل عملکرد فاجعه بار سیاست خارجی ایران در قبال افغانستان٬ از مردم و زبان انتقام می‌گیرند.

معاون وزارت فرهنگ و اطلاعات افغانستان گفته باید واژه‌ها و لهجه‌ها پالایش شوند٬ لهجه؟ چه کسی به خودش حق می‌دهد تا درباره لهجهٔ مردم تصمیم بگیرد؟! کابینه کرزای پخش برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی به زبانهای بیگانه! را هم ممنوع کرده است٬ گفته‌اند که شبکه‌های محلی باید به لهجه مسلط کابل برنامه بسازند.
گویا همه چیز از کاربرد واژه‌های معادل در فارسی ایران شده است٬ واژه‌هایی مانند «دانشگاه» و «دانشجو» که به رغم اینکه واژه‌های نویی هستند اما محصول زحمات پژوهشگران و استادان زبان فارسی در فرهنگستان ایران هستند٬ واژه‌هایی که کاملاْ درست هستند. این مرز‌ها را متلاشی کنید٬ متلاشی کنید٬ اگر نمی‌کنید اما دیکتاتورهای فاسد را سرنگون کنید.

*پ. ن: در فرصت بعدی درباره آنچه بر پرتو نادری در افغانستان گذشت می‌نویسم.

۱۳۹۱ بهمن ۱۹, پنجشنبه

پناهندگی سیاسی به مثابه شکستن مهره‌های پشت


امیرمحسن محمدی: پناهنده سیاسیِ تقلّبی بار سنگینی‌ است که روی مهره‌های پشت مردم می‌‌نشیند و آن را می‌‌شکند. به هیچ وجه این یک نوشتهٔ کوتاه ضدّ پناهندگی نیست چون می‌‌خواهم در بارهٔ قبل از پناهندگی حرف بزنم. آنهایی که آمدند و کردند یا دارند می‌‌کنند که هیچ، خطاب به کسانی‌ که هنوز نیامده‌اند می‌‌نویسم. کسانی‌ که خطر اعدام یا زندان‌های طولانی مدت داشتند که هیچ، در دفاع از فعالین سیاسی موجود در ایران و زندانیان سیاسی می‌‌نویسم، همان‌ها که به دلیل شرایط متعفن بیرون جرات خروج از کشور ندارند، آن‌ها که نشسته‌اند و دقیقه‌ها را می‌‌شمرند تا کی مگر لو بروند و نابود شوند.

 اکثریت پناهندگان ایرانی‌ سیاهی لشکری برای دست‌های بالا‌تر شده‌اند، کیس پناهندگی در بسیاری از اوقات اسم محترمانهٔ دروغی است که برای پذیرفته شدن می‌‌گویند. تا به این روند تقلب اعتراض می‌‌کنی‌ سریعا اولین پاسخ کلیشه‌ای این است هر کسی‌ حق دارد برای زندگی‌ بهتر هر جایی از جهان را انتخاب کند، ما هم که گفتیم می‌‌خواهیم مرز‌ها متلاشی شوند، ما هم که می‌‌گوییم جامعه انسانی‌ مرز ندارد. اما به روند موجود شدیدا اعتراض داریم.


دروغ همیشه بد است، به هر بهانه‌ای بد است مگر زیر بازجویی و موقعیت خطر. این روز‌ها کیس‌های پناهندگی سیاسی به فروش می‌‌رسند، با قیمت‌های گزاف حکم بازداشت و احضار و زندان جعل می‌‌کنند، از مدارک پزشکی‌ قانونی گرفته تا تحصیلی‌، روزنامه چاپ می‌‌کنند با‌‌ همان کاغذ و لوگو با اسم فرد مورد نظر در آن و کور شوم اگر دروغ بگویم، بعضا خبر هم کار می‌‌کنند، این فضا تهوع بر انگیز است. من به روند موجود شدیدا اعتراض دارم.

این تبدیل به روال شده است، اینکه بیایند نقش کسانی‌ که تحت تعقیب جمهوری اسلامی هستند را بازی کنند. اولین نتیجه‌ای که حاصل شد افزوده شدن به تعداد سربازان سیاهی لشکر بخش ثروتمند اپوزیسیون یعنی سلطنت طلبان است. بیشتر از آن اینکه اکثر نهاد‌های خارجی‌ به جامعهٔ ایرانی در تبعید به چشم متقلب نگاه می‌‌کنند، کسانی‌ که می‌‌آیند و می‌‌گویند جان ما در خطر بوده و چند سال بعد به راحتی‌ بر می‌‌گردند، خاطرم می‌‌آید یک سال پیش رئیس شعبه خارجی‌های پلیس آنکارا گفت ما می‌‌دانیم که اکثر ایرانیانی که به ترکیه می‌‌آیند دروغ می‌‌گویند اما اینجا ما تنها میزبان هستیم.


غم انگیز‌ترین بخشش برآورد‌های تحلیلی جهان از اوضاع ایران بر اساس منابع اساساً فیک است، اینکه چرا به این حقارت افتاده‌ایم، اینکه چرا برای کمک به فعالینی که در داخل کشور در مرز خطر قرار دارند هیچ کاری از دستمان بر نمی‌‌آید و برای کمک به آنهایی که مشکلشان خارج رفتن است سینه چاک می‌‌کنیم، اینکه فعالین واقعی‌ سیاسی و بسیاری از زندانیان سابق در پذیرش پناهندگیشان مانده‌اند یا در کشور‌های واسطه گیر کرده‌اند. دیگر اینکه کیس پناهندگی سیاسی یکی‌ از درب و داغان‌ترین بهانه‌های موجود بر برای پذیرش پناهندگی است، من به این روند اعتراض دارم، لطفا دست از سر ما بر دارید، صد‌ها نمونه کیس وجود دارد که بسیار سریع‌تر زندانیان و فعالین سیاسی جواب می‌‌گیرند، با آینده مردم و کشورتان بازی نکنید.

*تصویر یکی‌ از فرم‌های موجود در سفارت خانه‌های جمهوری اسلامی ایران که این روز‌ها گویا بسیار پر طرفدار پر طرفدار است.