صفحات

۱۳۹۱ اردیبهشت ۸, جمعه

در حواشی قانون سکس با جسد همسر در پارلمان مصر


یعنی اونی‌ که بعد از مرگ همسرش به جسدش تجاوز کنه مغزش چطوری کار می‌‌کنه؟ | نکروفیلیا یکی‌ از انحراف‌های جنسی‌ قدیمی‌ و شناخته شده است اولین بار در متون تاریخی‌ یونانی گزارش شده است، آنجا که وقتی‌ شاهزاده جوانی‌ می‌‌مرد تا زمان پوسیدن جسد در بالای قبرش نگهبان قرار می دادند چرا که شایعه ی سکس گورکنان قبرستان با اجساد مردگان وجود داشت.
در نکروفیلیا یا مرده دوستی‌، شخص به نزدیکی‌ با اجساد و یا قتل در هنگام سکس مبادرت  می‌ورزد، در شکل ملایم تر شده اش به خودکشی‌ و خود ارضایی توامان می‌‌پردازد ... مبارک باشد برای پارلمان اسلامی مصر که اصل مذهبی‌ "جماع الوداع" به معنی‌ اجازه ی سکس با جسد همسر را قانونی‌ خواهد کرد ... بوی گل بهار دیگه بلند شده!

۱۳۹۱ اردیبهشت ۲, شنبه

هولوکاست فاشیستی به سبک جمهوری اسلامی علیه افغانستانی ها


پاک سازی نژادی مرا یاد آلمان نازی، بوسنی و کشتار ارامنه و آشوریان می‌‌اندازد، این بار در ایران دسته گل جدیدتری توسط جمهوری اسلامی به آب داده شده است.
این بار حضور افغانستانی نه در یک پارک کوهستانی که در تمام استان مازندران ممنوع شده است، مدیر کل مهاجران و اتباع خارجی‌ به وضوح از کلمه ی "پاکسازی" استفاده کرده است و اعلام کرده حتا اتباع افغانستانی که همسر ایرانی‌ دارن باید دست همسرشان را بگیرند و از این استان خارج شوند، او بخشنامه ی شورای تامین استان را یک "فرصت طلایی " دانست و گفت: "همه موظف به اجراي اين قانون و پاكسازي استان از اين اتباع هستيم".
شورای تامین استان مازندران نیروی انتظامی را نیز مکلف به دستگیری و اخراج مردم افغانستان از این استان کرده است.


اگر فاشیسم جز این معنی‌ دارد کسی‌ مرا روشن کند، هنوز کشتار مردم افغانستان را در شرق ایران و در زندان‌های رژیم فراموش نکرده ایم، بیشتر مواقع شرم می‌‌کنم با مردم افغانستان رو در رو هم کلام شوم، از این جهت که یک تاریخ علیه‌شان نژاد پرستی‌ کرده ایم و سرکوبشان کرده ایم،‌ای کاش این فیسبوک و تویییتر دهان داشتند و باز می‌‌کردند مرا می‌‌بلعیدند.
(امیرمحسن محمدی)
*پ.ن: برای دیدن مطلب منتشر شده در سایت وزارت کشور جمهوری اسلامی اینجا را کلیک کنید.

سالگرد انقلاب ناتمام افغانستان در ۲۷ آوریل ۱۹۷۸




پنج سال است که حکومت نظامی وابسته به غرب، پس از کودتای جولای ۱۹۷۳ علیه نظام سلطنتی، به ریاست سردادمحمد داوود در افغانستان حکومت می‌‌کند.

از ۱۶ آوریل ۱۹۷۸ با اوج گرفتن کشتار و سرکوب اعضای حزب دمکراتیک خلق افغانستان، نیروهای وابسته به این حزب عملا در دو راهی‌ انتخاب بین مرگ و نابودی دسته جمعی‌ یا دفاع مشروع قرار می‌‌گیرند.

ده روزی که افغانستان را می‌‌لرزاند تا حکومت سرنگون و انقلاب آغاز شود، روز ۲۷ آوریل کابل سقوط می‌‌کند.

کمتر از یک سال و نیم بعد در تاریخ ۱۶ سپتامبر ۱۹۷۹ نورمحمد تره کی رئیس جمهور وقت افغانستان به شکل مشکوکی به قتل می‌‌رسد و حفیظ الله امین که هدایت بخشی از نیروهای انقلاب را نیز به عهده داشت قدرت را در دست می‌گیرد.
پس از مدت کوتاهی حفیظ الله امین نیز به همراه یک افسر ارشد دیگر توسط کاماندو‌های ارتش شوروی که تنها ۲ روز است وارد خاک افغانستان شده بودند مورد "دخالت بشر دوستانه" قرار گرفته و به قتل می‌ رسند، به تاریخ ۲۷ دسامبر سنه ی ۱۹۷۹ میلادی.

*پ.ن: این تحول نیز تقریبا همزمان با انقلاب ایران رخ داده است، احتمالا نیرو‌های نظامی شوروی اگر در آن زمان دستشان در افغانستان بند نبود ایران را مورد دخالت بشر دوستانه قرار می‌‌دادند.
(امیرمحسن محمدی)

۱۳۹۱ اردیبهشت ۱, جمعه

تولد مجازی در زندان / امیرمحسن محمدی


بند حفاظت اطلاعات زندان مرکزی اصفهان روزهای ملاقات دلگیری داشت ... همه منتظر آمدن خانواده هایشان بودند و ممنوع الملاقات ها حس می کردند کسی جلوی در زندان ایستاده است ... این برگه ی مجوز ملاقات که برای روز تولدم یعنی ۸ مرداد ۸۸ صادر شده رنگ سیاهی را درون من زنده می کند ... فردای روز کشته شدن رفیق علیرضا داودی است ... و بالای برگه توشته : «هرکس برادر مسلمان خود را با کلمه ای لطف آمیز! تکریم کند و غم ...او را بزداید همواره در سایه ی جاودان لطف الهی است»!

 میشل فوکو در مراقبت و تنبیه می نویسد : «ایجاد حالتی همیشگی و پایدار در فرد محبوس شده که از رویت پذیری خود آگاه باشد، حالتی که عملکرد خودکار قدرت را تضمین می کند پس باید به گونه ای عمل شود که اثرهای مراقبت همیشگی باشد، حتی اگر کنش آن ناپیوسته باشد» .
در قسمت مراجعه به جای بازداشتگاه امنیتی الف-طا نوشته اند : «جنب بیمارستان» و این چیزی ست که همیشه در برگه های ملاقات زندان اصفهان تکرار می شود. سه گانه ی فوکویی حبس روانپزشکی زندان را بخوانید.

با سفارت جمهوری اسلامی در مورد پدوفیلی موافقم


در پی‌ انتشار خبر رسوایی جنسی‌ دیپلمات ایرانی‌ در برزیل، سفارت جمهوری اسلامی در این کشور اعلام کرد: «اتهام تعدی جنسی، ناشی از تفاوت فرهنگی است»

ما ایرانی‌‌ها از نظر فرهنگی‌ عادت داریم انگ بزنیم و انگشت کنیم و شیث رضایی را به فنا بدهیم و بیایم در فیس بوک همدیگر را پوک کنیم به هم تهمت‌های آب دار بزنیم، وارد روابط‌ و خصوصی همدیگر شویم (به سرم اومده که می...گم) و بعد ماشین لباس شویی را اینبار در برزیل با مارک "پدوفیلیا" خودمان روشن کنیم انگار نه انگار اتفاقی افتاده.
 چقدر زنان ایران توی تاکسی و غیر مورد تعدی قرار گرفتن؟ دیپلماتمان هم انگشت کرده دیگه، اونم یکی‌ مثل بقیه.

دوستی‌ در این مورد به من جواب داد:
آقای محترم ، چرا به ملت خودت توهین می کنی؟ هان؟ انگار حواست نیس؟ حالت خوش نیس؟فرهنگ نداری؟عرق ملی نداری؟اینا رو هم نداری احساس داشته باش و نگاهت باید نگاه پلورالیستی باشه! خب ، ما ملت بچه بازی هستیم ، چرا نمی خوای اینو بپذیری؟ خیر سرت اهل ش...عری ها، تاریخ مکتوب ما پر از بچه بازیه، (همجنسگرایی نه ،بچه بازی ، دقیقن درست خوندی!) اونوقت که تا هواپیما از مرزهای ایران خارج می شه ،آروق فرهنگ اروپاییمون رو می زنیم، فکر اینجاشم باید بکنیم ، عزیز دل! بپذیر ما ملت بچه بازی هستیم ، هر کی هم باور نداره ، من حاضرم با دلایل روشن بهش ثابت کنم این بیماری همه گیره.


پ.ن: برویم سر بذاریم گوشه ی دیوار بهنود بیچاره بمیریم همه با هم

۱۳۹۱ فروردین ۳۱, پنجشنبه

رضا شهابی مهدی خزعلی نیست! با جان زندانیان بازی نکنید


پرده ی اول: کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران ادعا می‌ کند که همسر رضا شهابی در مصاحبه با این کمپین خبر از اعتصاب غذای خشک عضو چپ گرای هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد را داده است.


پرده ی دوم: کمیته آزادی رضا شهابی که برادر او نیز در این کمیته است اعلام می‌کند خبر اعتصاب غذای خشک رضا شهابی کذب محض است و او تنها هنگام شنیدن حکم خود تهدید کرده که مجددا اعتصاب غذا خواهد کرد.


پرده ی سوم: سایت کلمه وابسته به اصلاح طلبان در خبری اعلام می‌‌کند که رضا شهابی به درخواست هم بندیانش اعتصاب غذای خود را پایان داده است.


پرده ی آخر: زنده باد مسعود باستانی روزنامه نگار زندانی که شرافت حرفه‌ای آن را داشت تا اولین کسی‌ باشد که ماجرای سندیکای کارگران شرکت واحد را به رسانه‌ها بکشاند.

۱۳۹۱ فروردین ۲۲, سه‌شنبه

معرفی‌ کتاب شکنجه گر و قربانی + یک نکته مهم


نویسنده ی این کتاب به واکاوی روابط بین شکنجه گر و قربانی می‌‌پردازد و سعی‌ دارد نقشه ی راه روان درمانان برای یافتن شکنجه گر درون این بیمار باشد.

در بخشی از این کتاب به علاقه و شاید عشقی که ما بین قربانی و شکنجه گر شکل می‌گیرد پرداخته می‌‌شود، چیزی که حالا به عنوان حرکت در چهار چوب نظام و قانون اساسی‌ توسط بعضی‌ از زندانیا‌ن سابق - که از اروپا و آمریکا دارند اصلاحات می‌‌کنند- جلوه می‌‌کند.

کتاب شکنجه گر و قربانی توسط فرانسواز سیرونی نوشته شده و توسط ارسطو سعید و فروغ احمدی به فارسی‌ برگردانده شده تا انتشارات پاژنگ آن را در سال ۱۳۷۹ منتشر کند و البته فکر می‌‌کنم در حال حاضر در ایران کمیاب یا نایاب باشد.

در بخشی از این کتاب می‌‌خوانیم: "شکنجه اثر قابل رويتي را پديد آورده است که نمی توان آن را به يک دعواي فردي و ناسازگاري مشخص دروني (روان شناختی) کاهش داد. آنگاه که با يک خواست بدخواهانه سر و کار داريم، ديگر نمی توانیم تنها به خود بيمار بپردازيم بلکه لازم است علت های تاثير را در نظر بگيريم و نظريه شکنجه گر که بيمار در زير شکنجه از وراي آن به شکنجه گر انديشيده است شناسايي شود. درمانگر مجبور است از طريق بيمار بر شخص سوم نادیدني که همانا شکنجه گر دروني شده است اثر بگذارد."

وقتی‌ اصلاحات به ما دخالت کرد! / امیرمحسن محمدی


صفحه را بسته بودم، عصر ۵ شنبه بود، از تحریریه آمدم بیرون و شروع به قدم زدن در چهار باغ بالا کردم، راستش یک هفته‌ای بود که داشتم روی یک فرم جدید در صفحه بندی سرویس فرهنگ و ادب کار می‌کردم، بصورت پله کانی در چهار ستون می خواستم گوشه چپ صفحه را از بالا به پایین پر کنم از نویسندگان و شاعرانی که در این هفته متولد شده بودند.


شنبه دیر بیدار شدم حدود ظهر در میدان انقلاب دیدم توزیع شده است، بی‌ تابی کردم و قبل از رسیدن به محل کار نشریه را از روی دکّه برداشتم و روی صفحه ۶ سطلی از آب یخ تا مغز استخوانم رفت، شیخ یوسف صانعی به ما وارد شده بود.


بی‌ شک یکی‌ از بد‌ترین خبر‌ها برای هر دبیر سرویسی ورود آگهی‌ به صفحه اش است، خبری که برای صاحب امتیاز همیشه خوشحال کننده ‌ست، به تحریره که رسیدم سر ظهر بود، مثل همیشه سردبیر ما وقت اذان بلند بلند داشت همه گان را به رستگاری! دعوت می‌‌کرد، کیفم را گذاشتم گوشه‌ای و رفتم در بالکن سیگار بکشم.

*توضیح: تصویر فوق متعلق به همان صفحه ی روزنامه کذایی است و آگاهی‌ شیخ یوسف هم در سمت چپ آن مشهود!

۱۳۹۱ فروردین ۲۰, یکشنبه

یک عکس، یک درد، یک تاریخ آوارگی - Հայոց Ցեղասպանություն


در سالگرد قتل عام ارامنه و آشوریان توسط سربازان ترکیه قرار داریم، بی‌ شک این نسل کشی‌ اگر بیش از فاجعه ی هولوکاست نباشد ...اما کم ندارد. عکس فوق یکی‌ از مسئولان کوچ را نشان می‌‌دهد که با نشان دادن تکه نانی به ارمنیان و آشوریان در حال مرگ از گرسنگی، مشغول شکنجه ی آنان است.

اصفهان که بودیم هر سال در این تاریخ ارمنیان راه پیمایی آرامی داشتند و از کلیسای مریم تا کلیسای وانک پلاکاردهایی خاموش را حمل می‌‌کردند. از چند روز قبل نیز معمولن شعار نویسی هایی می‌‌شد با عنوان: "مرگ بر دولت فاشست ترکیه".

در جریان این "جنایت بزرگ" که در فاصله ی سال‌های ۱۹۱۵ تا ۱۹۱۷ توسط دولت عثمانی اتفاق افتاد حدود ۳ میلیون نفر از مسیحیان (ارامنه، آشوریان و کلدانیان، بونتیک های یونانی) کشته شدند و صد‌ها هزار نفر "نفی بلد" شدند و به کشور‌های سوریه، ایران، عراق و ... بصورت اجباری کوچانده شدند. بسیاری از آنها نیز در مسیر کوچ با شکنجه‌ها و تجاوز فراوان رو برو بودند و در شرایط سخت مسیر به علت تشنگی و گرسنگی در گذشتند.

دولت ترکیه تا چند سال پیش این حادثه ی فجیع را نفی می‌‌کرد و نوشتن در این باره در ترکیه ممنوع بود، هر چند هنوز نیز مسئولیت این کشتار را به عهده نمی‌‌گیرد و سعی‌ دارد با عوض کردن تاریخ ماجرا را بصورت جنگی دو طرفه جلوه دهد. ۲ سال پیش یکی‌ از روزنامه نگاران ارمنی تبار ترکیه که بصورت ویژه‌ای بر بازخوانی این کشتار کار می‌‌کرد در استانبول ترور و کشته شد.

۱۳۹۱ فروردین ۱۹, شنبه

بوسه‌ ی ۶۰۰۰ ساله و ملاحظاتی شش گانه در باب پایین تنه / امیرمحسن محمدی


کاری با صحت و سقم عکسی‌ که این روز‌ها به عنوان بوسه‌ ی ۶۰۰۰ ساله از حفاری‌های تپه ی حسنلو در آذربایجان در اینترنت منتشر شده ندارم و اصلا در پی‌ آن هم نبوده ام.
با دیدن این عکس اولین سوالی که به ذهن خطور می‌‌کند این است: آیا ما ملت اصیل‌ و برتر ایران در ۶۰۰۰ سال پیش بوسه‌ ی فرانسوی به صورت اش تو اش، داس تو داس، فید تو بلک داشته ایم؟ راستی‌ چرا در بخش پائین تنه فاصله ی قابل توجهی‌ با هم پیدا کرده اند؟!
حل اگر کمی‌ تلاش کنیم تا به بازخوانی این عکس به اصطلاح تاریخی‌ بپردازیم حالت‌های مختلف زیر را می‌‌توانیم تصور کنیم:
۱- جنازه‌ها مشغول عشق بازی در گور بوده اند و همین که متوجه شده اند شخصی دارد از آنها عکس می‌‌گیرد از پایین تنه از هم فاصله گرفته اند تا کسی‌ فکر بد نکند.
۲- دو عاشق در هنگام عشق بازی مشترکن در دم سکته زده اند و گورکن رمانتیک اصیل آریایی آنها را به همین صورت در گور گذاشته است.
۳- باستان شناس رمانتیک اصیل آریایی شب قبل از اینکه دو جنازه را پیدا کند فیلم گوژ پشت نتردام را دیده بوده است.
۴- گور کن ۶۰۰۰ ساله ی اصیل آریایی دو جنازه را در  آغوش هم تنظیم کرده است اما از آنجایی که نگران بوده بعد از ریختن خاک آن دو عملی‌ را مرتکب شوند از ناحیه کمر آ ن دو را جدا کرده و فاصله داده است.
۵- حفار‌های غیر مجاز این دو جنازه را در حال انجام عملی‌ شیطانی و زشت کشف کرده اند و برای حفظ آبروی ۶۰۰۰ هزار ساله ی ما "آن" را در آورده اند و از هم فاصله‌شان داده اند.
۶- دو جنازه در زمان بعد از پیروزی جنبش سبز کشف شده اند که همچنان پابلیک سکس عملی‌ بر خلاف قانون شریعت به حساب می‌‌آید و این دو به محض اینکه گشت ارتقای سبزی اجتماعی را دیده اند از هم فاصله گرفته اند.
*پ.ن: نظر بنده به آرمان‌های امام راحل نزدیک تر است.

۱۳۹۱ فروردین ۱۷, پنجشنبه

لطفا خالی‌ نبندید ... دروغ ممنوع است! / امیرمحسن محمدی

عکس  متعلق به هولگر مینز از اعضا ارتش سرخ آلمان است که در تاریخ ۹ نوامبر ۱۹۷۴ در اثر اعتصاب غذا در زندان‌های آلمان جان سپرد.

هولگر مینز ۵۳ روز در اعتصاب غذا بود و هنگامی که درگذشت با حدود ۱۸۰ سانتی متر قد، وزنش به ۳۹ کیلوگرم رسیده بود.
جنبش سبز به سوپر من نیاز ندارد، جنبش به تحریف واقعیت و دروغ پراکنی نیاز ندارد، جنبش سبز تنها به کمی‌ شرافت سیاسی و اخلاق حرفه‌ای ژورنالیستی نیاز دارد.

*پ.ن:  عکس مهدی خزعلی بعد از ۱۰۰ هزار روز اعتصاب غذای قبراق و در حال کوهنوردی در ۱۲ فروردین امسال:

۱۳۹۱ فروردین ۱۶, چهارشنبه

For peace, for Palestine - Iranian left manifesto to defend people


Following the recent rumors of a military attack on Iran, some of the Israeli citizens have initiated a campaign, disagreeing with the probable war of the the American and Israeli states against Iran and regarding that, they keep sending the messages of friendship and respect to the people of Iran, and of course; from an advanced position, including the message that “We won't ever attack Iran.” Some of the Iranians, have sent the same messages of friendship and respect to the Israelis as well, while acquitting the militant attitude of the Iranian government, have disagreed with the attack against Iran. Not to forget that some of the early organizers of the movement on the Iranian side are the right wing political activists, who didn't have any sense towards supporting an attack against Iran, and kept announcing their clear and latent supports of economic sanctions and war in the mass media as a “Humanitarian Intervention”. A part of this Iranian neoliberal army were against Iran in that “Humanitarian Intervention” by the super powers. Although the Friendship and anti-war campaign from the citizens, independent of the governments, in these critical conditions of ٰverbal war and the thirst of both sides for a crisis could be a positive step; ignoring the agony of Iranians in the past thirty-three years and the problem of the Palestinian people are the forgotten parts in this campaign.

In our opinion, the anti-war popular movements should symbolically remove the borders among the countries-where governments act- and try to make more solidarity among the people of the countries in crisis. “The Anti-War Campaign” in Israel has to start its existence with the criticism and negation of the “Barrier Wall” that is an obstacle between the Israeli people and the other people of the world. No anti-war campaign can ever send the friendship and peace messages to any point of the world, without passing the ignored bodies of the Palestinians who are facing the poverty. The Israelis can't disagree with the war against Iran before understanding that important fact due to which, at the time being; there is a war against the people of Iran and Palestine which is of course not detached from the political and economical injustice of Israel and the other parts of the world.

The threat of a military intervention and the risk of a war against Iran is at its peak in the conditions in which the attention of a part of the people and political activists in the world has shifted from the nuclear case to the economic and political demands of the Iranian people, following their combat and resistance in the past three years. Just in time in which the government is under the huge pressure of political and economic dissatisfaction and the resistance of the Iranians, the threat of war has come as an aid to the Iranian government to deviate the attention from the internal problems and postpone the achievement of historical and political demands of equality and liberty for the people. Just in case that many Iranians are jailed for these demands or are forced to leave the country. These conditions were also in progress also in the peak of the battles after the 1979 revolution, just when Saddam Hussain was being supported by the United States and Europe to a war against Iran. The Iraq war against Iran, made the people defend their lives and nation, instead of stopping the deviation of their revolution and resisting its confiscation by the anti-revolutionaries. Maybe that's a reason that many Iranians, conclude a threat of war against their countries as an effort of other states to keep the Islamic Republic in place, in the situation in which the Islamic Republic is going through its weakest condition.
It's been more than thirty years, which the Iranians not only have suffered from the frequency of a threat of war against their country but have also been the victim of one-sided sanctions and each year, a huge number of them, are killed in aerial accidents, following these sanctions. The undeniable effects of the sanctions on the health service organizers, has put the medical and sanitary sections in a deep crisis. These sanctions and threats have led to the establishment of underground markets and increase of economic corruption by sections of the government. It's clearly visible that the economic sanctions and the threats of war are not a trouble, just for the government, but mainly for the economic and politic status of Iran, the resistance of the people and their hope to achieve a better future. People who have suffered from an American-English Coup d'etat, have faced its consequences up to today, and their resistance is mostly hit by the war threats of the world super powers, have endless reasons to feel politically frustrated about making their fate. The doubt for these people is not a “Conspiracy Theory” but a logical conclusion of their history.

In addition, we believe that this anti-war campaign, only by including the Palestinian people, can announce its independence and convince the others to be chasing justice, apart from races and nations, and show its understanding of the relation between the Palestinians and the war threat against Iran. The discourse of Palestine is not just limited to Palestinians. Palestine is a global concept that goes beyond the borders. The solidarity among the oppressed nations is crucial in order to avoid the problem of one, exploiting the others. Meanwhile the labor activists such as “Reza Shahabi”, “Shahrokh Zamani”, “Behnam Ebrahim Zade”, “Mohammad Jarahi”, “Ebrahim Madadi”, “Alireza Akhavan”, “Pedram Nasrollahi” and many others are jailed for years because of their deeds to defend the rights of the diligents, the discourse of Palestine from the Islamic Republic is just a form of stupid exploitation of the states in order to introduce themselves as a symbol of defending the oppressed. The Turkish government as well, by oppressing the Kurds because of holding their new year feasts and jails a student because of using a Palestinian shawl, is using the Palestine discourse in another from in order to be named as a defender of the people under oppression.

Instead of what the powers want us to believe, the Israeli, Iranian and Syrian states do not basically have any hatred towards one another. On the other hand, they act as a complementary force to meet the others' need in this anti-popular cycle. For instance, how could the Israeli government, without instrumental use of the Iranian government to deviate the global public and media, alongside the systematic oppression of the Palestinian and the hunger strike of “Hana Al Shalabi”, withstand the massive popular demonstration against the unjust methods of the finance processes? How can the Iranian government; while trying its best to suppress the resistance of the workers, social activists, students, and journalists, withstand the popular resistance of the Iranians without the aid of Israeli government in creating a war risk and expanding the verbal war?

In our idea, in such a background where the anti-war campaign and the mutual respect among the Iranian and Israeli citizens has formed up, denouncing war and the imperialistic violation of Israel and its allies has to be in close relationship with the defense of Palestinians' rights, and battling the non-popular governments in the region such as Israel, Syria, Turkey and Iran, etc. who use the Palestine discourse to cover their own dictatorship and restriction over their own people. As well, the Palestinians have to be aware that justice and emancipation won't occur through the aids of dictator governments, because these governments have stood up alongside the avant-guard forces of the world, supporting Palestine in order to cover their internal systematic oppressions and their political deals with imperialism.


Amir Abbas Azarmvand
Soheil Asefi
Asal Akhavan
Marjan Eftekhari
Maryam Afshari
Babak Akbari Farahani
Amir Amirgholi
Behdad Bordbar
Hazhir Pelaschi
Arezoo poor Esmaeili
Zahra Poor Azizi
Abed Tavanche
Mansoor Teifoori
Esmaeil Jalilvand
Iranian left students in Tabriz
Amin Hosuri
Mina Khanlarzadeh
Mina Khani
Ashkan Khorasani
Golnaz Khaje giri
Sara Dehkordi
Valiasr Fotoblog
Ata Rahmati
Pezhman Rahimi
Rezvan Zandieh
Taha Zeinali
Robert Sepanian
Mohsen Sohrabi
Saman Shah Moradi
Messi Shirvani
Setareh Saboor
Mohsen Emadi
Meisam Farhang
Ali Kalaei
Arash Kia
Amir Mohsen Mohammadi
Ghader Mohammadi
Sepehr Masakeni
Amir Mehrzad
Younes Mirhosseini
Parisa Nasrabadi
Pouya Nodehi
Bahador Nikfar
Armin Niknam
Vahid Valizadeh
Adnan Hamghabileh
Sahar Yazdani pour

you can send your name to iraninanleft@gmail.com to sign this manifesto.

In farsi:
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=44657