صفحات

۱۳۹۱ شهریور ۸, چهارشنبه

مظفرالدین شاه سایه‌ی «خدا» و رفسنجانی اتابک اعظم بود


امیرمحسن محمدی: تنها فایل صوتی موجود از صدای مظفرالدین شاه به علت اینکه با تکنیک‌های قدیمی‌ آن زمان ضبط شده کیفیت بسیار پایینی داشت، ساعت‌ها تلاش کردم تا این فایل صوتی را ترمیم و بازسازی کرده و کیفیت آن را بهتر کنم تا بعد از انتشار قابل فهم باشد، نتیجه تا حدودی رضایت بخش بود.

برای شنیدن فایل صوتی ترمیم شده  اینجا  را کلیک کنید.

مظفرالدین شاه در این فایل صوتی که در حضور وزیر خارجه خطاب به اتابک اعظم (امین السلطان) صحبت می‌‌کند، خودش را سایه‌ی خدا بر روی زمین می‌‌داند و از عملکرد همه‌ی وزرای حکومتش راضی‌ است! نکته‌ی مهم‌تر اما شباهت شدید ایشان در ساختار فکری، جمله‌بندی‌ها و حتا تلفظ بعضی‌ از کلمات مانند "هَمَه" با بنیانگذار جمهوری اسلامی یعنی‌ آیت الله خمینی است. این فایل دقیقا مرا به یاد پیام‌ها و سخنرانی‌های خمینی به هنگام عزل و نصب بعضی‌ از مقامات می‌‌اندازد، از جمله همان صحبت مشهورش درباره‌ی هاشمی رفسنجانی را اگر در نظر بگیریم بر این اساس رفسنجانی اتابک اعظم است نه امیرکبیر.

مظفرالدین شاه علی‌ رغم آنچه در تصور ما به دلیل سریال تلویزیونی امیرکبیر القا شده، لهجه‌ی ترکی چندانی ندارد. او در این فایل صوتی می‌‌گوید:

 «اتابك اعظم از خدمات صادق ولايق شما كه تا به حال چهل سال است خدمت مي كنيد از همه ي خدمات شما راضي هستيم به خصوص از خدمات اين سه چهار ساله اي كه در صدارت خود اظهار ميكنيد و ان شاء الله عوض اينها را همه را به شما مرحمت خواهيم فرمود و شما هم ابدا ذره اي در خدمات خود تان ان شاء الله قصور نخواهيد داشت و مرحمت مارا به اعلا درجه نسبت به خودتان بدانيد انشاء الله الرحمن بعد چهار صد سال كه خدمت بكنيد اميدوار هستيم كه هميشه خوب باشه و اين خدماتي كه به من مي كنيد و به مملكت ايران مي كنيد البته خداوند او را بي عوض نخواهد گذاشت ان شاءالله عوض او را هم خدا و هم سايه ي خدا كه خود من باشم به شما خواهم داد و از خدمات همه ي وزرا هم راضي هستيم و شما خدمات همه را حقيقتا خوب عرض مي كنيد و همه را به موقع عرض مي كنيد.»

۱۳۹۱ شهریور ۷, سه‌شنبه

خاطره‌ای از دور وقتی‌ جنبش دیگر نمی‌‌جنبید


سال ۸۷ بود، علیرضا داودی را احضار کرده بودند به کمیته‌ی انضباطی دانشگاه اصفهان، نتیجه‌ی احضار این بود که علیرضا در یک اقدام انقلابی‌ اصل تعداد زیادی از احکام انضباطی که برای بد‌حجابی تعدادی از دانشجویان دانشگاه اصفهان صادر شده بود را از محل دفتر کمیته انضباطی خارج و منتشر کرد، این را اولین بار است که می‌‌گویم کار علیرضا بود.
 دو ماه بعد حسین را گرفتند صدایشان در نیامد بعد من را گرفتند باز هم صدایشان در نیامد، رفقا کمیته‌ی پیگیری برای آزادی ما تشکیل دادند و در سیم ثانیه همه‌ی اعضای همان کمیته‌ی آزادی مرا که در اصل اعضای دانشجویان آزدیخواه و برابری طلب اصفهان بودند را هم با لشکر کشی‌ بی‌ سابقه گرفتند آوردند در زندان اصفهان بعضا ملاقات کردیم و شاد شدیم. نهایتن مرا با ۵۰ میلیون وثیقه و کلی‌ اتهام مزخرف تف‌مالی‌ شده آزاد کردند و رفقا را نگه داشتند اما سال بعد ۸۸ بود ... و سپس  ۸۹ ... شد.

*پ.ن (وقتی‌ حاشیه بر متن مسلط است): این را نوشتم تا فتح البابی باشد برای یک درخواست، رفقا! اینکه در یک سنگر بودیم یا نبودیم، درد‌هایمان را با هم به اشتراک گذاشتیم و یا خنجر زدیم، این جمله‌ی قبل اهانت بود یا نبود و یا از موضع هگلی همه و همه به کنار و تنها من را هم حتا به کنار بگذارید! اینکه اینچنین اختلاف درد دستگی داریم هم به کنار، نمی‌‌خواهد تاریخ جنبش چپ دانشجویی را بنویسید، تنها خاطراتتان را مکتوب کنید. نه الزاماً منتشر کنید اما شک نکنید شرایط موجود پیشاروایت‌ها را ملتهب می‌‌کند یا فرو می‌‌نشاند، بشتابید پیش از آنکه حافظه‌ها منقلب شوند.

۱۳۹۱ شهریور ۶, دوشنبه

بیانیه‌ی کوبنده‌ی خودم خطاب به افکار عمومی‌!


و ان فیس‌الله هوم الشاغلون

داستان اینه که روزنامه‌ی وطن امروز چاپ تهران ستون صفحه‌ی ۳ خودش رو به یکی‌ از پست‌های وبلاگ شخصی‌‌ام با عنوان "باز هم حکایت دانش آموختکان نئوکان اسرائیل" اختصاص داده و ماجرا رو از بیخ چنان تحریف کرده که خودم کف کردم.

من رو همکار! امیر‌عباس فخرآور معرفی‌ کرده که همینجا از جگر فریاد می‌‌زنم من نه در گذشته، نه در حال و نه در آینده هیچ همکاری و یا حتا نزدیکی‌ با ایشان یا جریان کنفدراسیون دانشجویان ایرانی نداشته‌ام، از طرف دیگه این دوستان از شدت بی‌ سوادی یا بی‌ شرفی معنی‌ گیومه را نمی‌‌فهمند، گیومه یعنی‌ عین عبارت شخص نه اینکه تکه تکه از اول و آخر متن به هم به چسبانی و کلمات را تغییر بدهی‌، من علیه پان ایرانیسم نوشتم و اینها با ۱۸۰ درجه تغییر آن را به تجزیه طلبان! تغییر داده‌اند آن را هم در همان گیومه‌ی کذایی گذاشته‌اند.

در مورد لقب "نویسنده‌ی فراری روزنامه‌های زنجیره‌ ای" که مرا هم مفتخر! کرده‌اند باید عرض کنم که این فرار را اولا شما باعثش شدید دوما زنجیره‌‌ای تر از شما در جهان فقط خودتان هستید. تیتر همین مطلب را سرچ کنید تا ببینید چگونه مثل واتو واتو در تمام سایت‌های زنجیره‌ ایتان تکثیر شده است، ما که صبح تا شب با هم دعوا داشتیم و داریم و خواهیم داشت اما مطمئن باشید هر زمانی‌ که شما مانند همان "فتنه‌ی ۸۸" به صورت دیوانه‌ی زنجیری عمل کردید ما هم با همه‌ی اختلافات به صورت زنجیره‌‌ای پاسختان را خواهیم داد، شک نکنید.

امیرمحسن محمدی
روز سابع سنبله‌ی سنه‌ی یک هزار و سیصد و نود و یک

۱۳۹۱ مرداد ۳۰, دوشنبه

امروز سالگرد ترور لئون تروتسکی به دست عوامل استالین است


امیرمحسن محمدی: لئون تروتسکی از یاوران اصلی‌ لنین در انقلاب کبیر روسیه، بنیان گذار ارتش سرخ، کمیسر خلق برای روابط خارجی‌ و از اولین اعضای دفتر سیاسی حزب بود که دوره‌ی فعالیت خود هیچگاه در برابر تمامیت‌خواهی و بوروکراسی ژوزف استالین سکوت نکرد.
رفیق تروتسکی در کنگره‌ی حزب در سال ۱۹۲۲ گفته بود: «زمانی که به ماشین بوروکراتیک می نگریم باید از خود بپرسیم که چه کسی حکومت می کند و چه کسی حکومت می شود؟ من بشدت شک دارم که این کمونیست ها هستند که حکومت می کنند. حقیقت این است که این ها حکومت می شوند.»

ولادیمیر لنین رهبر و متفکر پر شور انقلاب کبیر روسیه، با وجود اختلافات و بحث‌های سیاسی که پیش از آن با تروتسکی داشت، در وصیت‌نامه‌ای که برای ارائه در کنگره‌ی دوازدهم حزب (آوریل ۱۹۲۳) از خود به جا گذاشت، تروتسکی را توانمند‌ترین فرد در کمیته‌ی مرکزی حزب عنوان کرده و اعلام کرد به توانمندی‌های استالین که او را خشن و گستاخ نامیده بود شک دارد. چند هفته پیش از برگزاری کنگره، لنین به شکل مشکوکی دچار سکته‌ی مغزی شد و درگذشت، بعد‌ها نیز شواهدی مبنی بر مسموم شدن ولادیمیر لنین توسط تیم‌های تحقیقات پزشکی‌ منتشر شد.

اکثریت اعضای شناخته شده‌ی اپوزیسیون تا سال ۱۹۲۷توسط استالین از حزب اخراج و یا از شوروی تبعید شده بودند، تروتسکی نیز که انقلابی‌ کهنه کاری بود و از سال ۱۹۲۶ مجموعه‌ی از ۸ هزار نفر از نیروهای کمونیست را در شهر‌ها و محلات علیه وضع موجود سازماندهی کرده بود سرانجام سال ۱۹۲۹ از شوروی اخراج شد و از آنجا به ترکیه، فرانسه، نروژ و سپس مکزیک منتقل شد.

لئون تروتسکی پس از تبعید نیز مبارزه‌ی خود را برای انقلاب مدام و علیه ضد‌انقلاب استالین ادامه داد، متفکر، هنرمند و انقلابی‌ مبارزی که سرانجام به وسیله‌ی عوامل استالین در راه رسیدن به آزادی و تحقق برابری جان باخت.

در روز ۲۰ اگوست ۱۹۴۰ رامون مرکادر با اسم مستعار جکسون به مکزیک رفت و طی‌ دیداری با تروتسکی وی را بویسله‌ی تبر از ناحیه سر و گردن مجروح کرد. لئون پیش از مرگش گفت او را نکشید، او باید همه چیز را اعتراف کند. قاتل تنها به ۲۰ سال حبس محکوم شد و استالین ارتباطش را با این ترور سیاسی تکذیب کرد اما مرکادر پس از آزادی به شوروی بازگشت و نشان "لنین" که بالاترین نشان افتخار در شوروی بود را دریافت کرد.

۱۳۹۱ مرداد ۲۹, یکشنبه

عکاسی اگر نبود هیچ لحظه‌ای به ثبت نمی‌‌رسید


امیرمحسن محمدی: امروز ۱۹ اگوست در بسیاری کشور‌های جهان روز جهانی‌ عکاسی است، ۱۷۳ سال پیش در چنین روزی برابر با سال ۱۸۳۹ میلادی، لوی داگر در آکادمی علوم فرانسه فناوری خود را برای تثبیت عکس بر روی صفحه‌ی نقره توضیح داد و انقلابی‌ در ارتباطات آغاز شد. از آن پس کم کم تصاویر متحرک به فیلم‌های مغناطیسی‌ و سرانجام کامپیوتری تبدیل شدند.

انتخاب این روز توسط انجمن‌های عکاسی در آمریکا پیشنهاد شد و برای اولین بار در سال ۱۹۹۱ توسط شورای عکاسی بین‌المللی هند جشن گرفته شد تا پس از آن به عنوان روز جهانی‌ عکاسی در تقویم بسیاری از کشور‌ها جای بگیرد.

لازم است در این روز یادی کنیم از عکاسان و عکاس خبرنگارانی که که برای ثبت لحظات جان خودشان را از دست دادند از جمله کاوه گلستان که در حال تصویر برداری در منطقه‌ی سلیمانیه عراق کشته شد و همچنین ریمی اوشلیک عکاس فرانسوی که اخیرا در شهر حمص توسط نیروهای بشار اسد جان خود را از دست داد.

*عکس: ۲۵ می ۲۰۰۷، ارتش اسرائیل به سوی اردوگاه پناهندگان فلسطینی نصیرات در نوار غزه موشک شلیک می‌‌کنند و مردم فرار می‌‌کنند. / عکاس: محمود حمص، آژانس خبری فرانس پرس.
(برای دیدن عکس با کیفیت اصلی‌ اینجا را کلیک کنید)

کلاه قرمزی و بچه ننه را کپی نکند



امیرمحسن محمدی: عنیا! عاشقتم، فیلم جدید کلاه قرمزی و بچه ننه که سومین قسمت کلاه قرمزی است بعد از ۱۰ سال به سینماها بازگشته تا رکورد اخراجی‌های ۲ را بشکند.

این فیلم در روز اول اکران آن در چهارشنبه‌ی گذشته با وجود اینکه ماه رمضان بود رکورد خیره کننده‌ی ۴۲ میلیون تومان فروش را به ثبت رساند. از سوی دیگر کار شکنی‌های ویژه در مقابل اکران آن صورت گرفت، بسیاری از سینماهای وابسته به حوزه‌ی هنری از اکران آن خود داری کردند و تنها بصورت محدود در ۹ سینما امکان نمایش پیدا کرد.

با توجه تصاویر محدودی که از این فیلم منتشر شده از قبیل اعتراف در دادگاه، بازداشت، دستبند، حضور نیروی انتظامی، و غیره به نظر می‌‌رسد که نقد اجتماعی تند‌تری را نسبت به قسمت‌های قبلی‌ ارائه کرده باشد. بعضی‌ از تماشگران فیلم را جذاب‌تر از دو قسمت قبلی‌ آن دانسته اند اما بسیاری به جای خالی‌ فاطمه معتمد آریا نیز اشاره کرده اند.

کلاه قرمزی و بچه ننه آمده تا رکورد فیلم‌های سفارشی از قبیل اخراجی‌ها و البته قلاده‌های طلا را بشکند، شاید مایی که بیرون از ایران امکان رفتن به سینما را نداریم بیشتر علاقه به دیدن آن روی اینترنت داشته باشیم اما باور کنید خود شخص کلاه قرمزی به همراه فامیل دور، آقوی همساده، پسر عمه زا، پسرخاله و سروناز درخواست کرده اند که آن را کپی نکنیم، پس منتظر می‌‌مانیم.

۱۳۹۱ مرداد ۲۸, شنبه

درخواست از وبلاگنویسان: بازی وبلاگی در اعتراض به خطر جنگ


امیرمحسن محمدی: هرچه می‌‌گذرد بیشتر به نقطه‌ی بی‌ بازگشت نزدیک می‌‌شویم، سیاست خارجی‌ دولت اسرائیل به شکل بی‌ سابقه‌ی به سمت حمله‌ی پیشگیرانه و محدود به تاسیسات هسته‌ای ایران می‌‌رود. درگیری نظامی با ایران غیر از اینکه موجب سرکوب گسترده‌ی داخلی‌ و پادگانی شدن فضای جامعه‌ی ایران می‌‌شود، می‌‌تواند مقدمات یک درگیری فراگیر در کل منطقه‌ی خاورمیانه را فراهم کند.

جامعه‌ی وبلاگ‌نویسان در گذشته نیز همواره نسبت به این خطر بزرگ حساس بوده است. هم زمان با ورود چهار ناو جنگی جدید و پیوستن آنها به ناوگان قبلی‌ موجود در خلیج فارس، درخواست می‌‌کنم روز چهارشنبه اول شهریور، یعنی سه روز مانده به آغاز اجلاس جنبش عدم تعهد و حضور رهبران جهان در تهران، با نوشتن مطلبی هرچند کوتاه در وبلاگ‌هایمان، نسبت به عواقب جنگ احتمالی‌ و حمله‌ی نظامی هشدار دهیم.

شکی‌ نیست مجموعه‌ی عظیم وبلاگ‌های فارسی‌ هرگاه در مورد موضوعی متحدانه واکنش نشان داده‌اند به نتیجه‌ی مطلوب رسیده‌اند. وبلاگستان تنها نمونه‌ی واقعی‌ نزدیک به جامعه‌ی ایران است و واکنش‌های ما برسی‌ کارشناسان و فعالیت شبکه‌های اجتماعی را شدیدا تحت تاثیر خواهد گذاشت.

زخم عفونی‌ سینما رکس آبادان بسته نخواهد شد


امیرمحسن محمدی: به امروز که رسیدیم دقیقا ۳۴ سال از فاجعه‌ی آتش سوزی سینما رکس آبادان در ۲۸ مرداد ۱۳۵۷ گذشته است، دقیقا ۲۵ سال بعد از کودتای امریکایی و ضد کمونیستی آژاکس در سال ۱۳۳۲، این زخم هنوز باز است، قربانیانش بالای سر ما می‌‌چرخند و به خونخواهی فریاد می‌‌زنند.

روایت‌ها و آمار‌های مختلفی‌ از ماجرا هست، منابع رسمی‌ آن زمان تعداد جانباختگان را ۳۳۷ نفر اعلام کرده‌اند و گزارش‌های دیگر ارقام ۴۳۰، ۵۶۰ و ۶۳۰ نفر را تایید کرده‌اند اما چیزی که واضح است در ساعت ۲۱:۴۵ شب ۶۵۰ نفر بلیط خریده بودند و از میان تنها ۱۰ نفر توانسته‌اند با شکستن یکی‌ از در‌ها خود را نجات دهند. از میان تعداد زیاد اجساد به علت سوختگی بیش از حد تنها ۱۰۳ نفر شناسایی شدند و بقیه را ناچار در گورهای دسته جمعی‌ به خاک سپردند.

اسلام گرایان و بخشی از چپ‌ها از همان روزهای اول انگشت اتهام را به سوی دیکتاتوری پهلوی گرفتند، طراحی‌ عملیات دقیق انجام شده بود تا در زمان نمایش فیلم گوزن‌ها که نقش دوم آن بصورت تیپیک یک چریک فدایی خلق بیش از ۶۰۰ نفر سوزانده شوند و به شدید‌ترین شکل ممکن افکار عمومی‌ را جریحه دار کند.

از سوی دیگر بر اساس اسناد و روایت‌های مختلف اسلامگرایان و افراد نزدیک به جمهوری اسلامی متهم اصلی‌ این پرونده هستند. بهرام چوبینه در کتاب پشت‌پرده‌ی انقلاب اسلامی، براساس گفتگویی با حسین بروجردی که از متهمین پرونده نزدیک به حزب موتلفه‌ی اسلامی، ادعا می‌‌کند که سید علی‌ خامنه‌ای با نام مستعار عبدالله مواد آتشزا را به آنها رسانده بوده است. اما حسین تکبعلی‌زاده از متهمین اصلی‌ پرونده در جریان اعترافتش سید محمد علوی تبار، فرماندار آبادان و نماینده‌ی مجلس در دوره‌های اول و دوم را به عنوان عامل اصلی‌ معرفی‌ کرده است.

روایت محمدرضا‌ پهلوی شاه سابق ایران نیز با همه تفاوت دارد، او در کتاب پاسخ به تاریخ می‌‌نویسد:
«مقصر واقعی به عراق گریخت و در آنجا دستگیر شد. اعترافات او ثبت شد. ولی قضاتی که مرعوب شده و یا جبون بودند بر این قضیه سرپوش گذاشتند.»

در یکی‌ از پست‌های قبلی‌ وبلاگم در مورد زلزله‌ی آذربایجان توضیح داده بودم که روانشناسان اجتماعی این قبیل حوادث را چگونه تحلیل می‌‌کنند و چگونه یک فاجعه به مثابه "سپر بلای پیشداوری" می‌‌تواند موجب همبستگی‌ عمومی‌ شود. همانگونه که در ژاپن بوراکومین‌ها و اروپای جنگ جهانی‌ دوم یهودیان "سپر بالا" شدند، در ماه‌های قبل از انقلاب اسلامی نیز جانباختگان سینما رکس آبادان کاتالیزور پیشداوری برای بالا گرفتن شعله‌های انقلاب شدند.

متاسفانه جعبه‌ی سیاه آتش‌سوزی سینما رکس تاکنون به درستی‌ رمز‌گشایی نشده است و بسیاری از روایت‌های موجود از حادثه بی‌ طرفانه نیستند، هنوز هم بعد از گذشت سال‌ها از این واقعه‌ی تلخ، تعداد زیادی از اعضای خانواده و بستگان قربانیان مراسم سالگرد آتش‌سوزی را در قبرستان آبادان برگزار می‌‌کنند.

این درد بی‌ امان تاریخ هستیِ‌ ماست، هر فرد یا جریانی که عاملیت این فاجعه را داشته باشد به جنات علیه بشریت محکوم است چه شیخ، چه شاه و چه عامل خارجی‌.

*عکس: اجساد جانباختگان حادثه، روزنامه اطلاعات، سال ۱۳۵۷

۱۳۹۱ مرداد ۲۷, جمعه

بازار شایعات: پایگاه نظامی ایران در لبنان


امیرمحسن محمدی: عده‌ای از برادران عرزشی و همزمان بعضی‌ سایت‌های نا‌معتبر عربی‌ عکس زیر را منتشر کرده و مدعی شدند پایگاه نظامی ایران است در ۲۵ کیلومتری شهر بنت جمیل واقع در کشور لبنان و در کنار گوش اسرائیل، نوشته‌اند: "کافیست اسرائیل دست از پا خطا کند!" در صورتی‌ که تصویر مربوط به یکی‌ از بزرگ‌ترین پایگاه‌های هوایی جهان در منطقه‌ی آریزونای آمریکا است که عکس‌های آن مدتی‌ پیش به شکل عجیبی‌ در اینترنت منتشر شد، برادران مورد نظر بسیار سرخوش هستند. سایر عکس‌های این پایگاه را از  این  لینک ببینید.

محور شکسته‌ی پیاده‌رو‌ها


پرستوها
مثل خمیدگی ابرهای گیج
سرخابی تر از چشمهایش:
مات ... کدر ... محو.

دیوارها فرقی‌ ندارند
سینه می‌‌کشند
روی بن‌بست‌هایی‌ که لِه تر از لا نفس نمی‌‌کشند:
سیاه ... تاریک ... شکسته.

از جاده‌های روز نگاه می‌‌پریشاند با لکنت
شب دریا می‌‌شود
تنها می‌‌مانی با خط خطی‌‌های مقدم:
بی‌ رنگ ... پاشیده ... متلاشی.

سکوت می‌‌تراند از جنون
سنگر و ستاره‌های گور تکثیر می‌‌شوند
چند شکوفه‌ی قرمز روییده بود:
گرم ... سرشار ... زیبا.

ته مرداب جای دست‌هایش مانده
ابرها خشک بودند
پیاده‌رو‌های کوئینزلند نم دارند همیشه:
کشدار ... منقبض ... بخار‌آلود.

می‌گیرد تا نشانه می‌‌رود سینه
نزدیک‌تر از محور شکسته‌ی دیافراگم
ساعت و صدا و سکوت چهار تا بودند:
تنگ ... گرفته ... زخمی.

امیرمحسن محمدی، ۲۶ مرداد ۱۳۹۱

۱۳۹۱ مرداد ۲۵, چهارشنبه

جمهوری اسلامی اتحادیه خبرنگاری "ارزش محور" در افغانستان می‌‌سازد



امیرمحسن محمدی: یکی‌ از اتفاق‌های که میان جامعه‌ی افغانستان واکنش‌های زیادی داشته اما مورد بی‌ توجهی‌ رسانه‌های ایرانی‌ قرار گرفته تشکیل یک اتحادیه فرمایشی خبرنگاران با هزینه‌ی جمهوری اسلامی در افغانستان است.

 تشکیل این اتحادیه‌ی ارزشی  برای خبرنگاران افغانستان از سوی یک نهاد سیاسی خارجی‌ که سابقه‌ی توطئه در افغانستان را دارد تهوع آور است. وقتی‌ روزنامه نگاران ایران در زندان هستند و شکنجه می‌‌شوند، شلاق می‌‌خورند و بعضا کشته می‌‌شوند، وقتی‌ هر گونه تشکل یابی‌ صنفی آزاد در ایران به شدت سرکوب می‌‌شود به خود حق می‌‌دهیم به این اقدامات مشکوک باشیم و آن را ادامه‌ی دخالت در امور داخلی‌ افغانستان و دسیسه چینی‌ بدانیم. جمهوری اسلامی دروغ می‌‌گوید.

ماجرا از این قرار بوده که در تاریخ ۱۳ مرداد سفارت جمهوری اسلامی در کابل ضیافت افطاری ترتیب داده و عده‌ی از خبرنگاران مذهبی‌ و همسو با ایران را دعوت می‌‌کند. در جریان این مراسم ناصر جهان‌شاهی‌ رایزن جمهوری اسلامی درخواست می‌‌کند تا روزنامه‌نگاران افغانستان یک اتحادیه "ارزش محور" تشکیل دهند و هزینه‌ی تشکیل این اتحادیه را جمهوری اسلامی به عهده می‌‌گیرد.

لازم به ذکر است که حدود یک هفته‌ی بعد از ۲۱ مرداد و در همین ماه رمضان تعداد ۱۴ زندانی سیاسی ایرانی‌ که تعدادی خبرنگار در میان آنها هستند در زندان اوین به وسیله‌ی شلاق مورد شکنجه و تعزیر قرار گرفتند.

این اقدام سفارت جمهوری اسلامی در کابل موجب واکنش‌های شدید روزنامه نگاران مستقل افغانستان شده و آنها با انتشار عکس‌های شرکت کنندگان این جلسه در فیس‌بوک خواستار برخورد با آنها شده‌اند.

خپلواک صافی رئیس انجمن ژورنالیست‌های آزاد افغانستان تشکیل اتحادیه از سوی یک نهاد سیاسی خارجی‌ که در مورد دخالت آن ذهنیت منفی‌ وجود دارد را بسیار نگران کننده دانسته است.

از سوی دیگر عبدالحمید مبارز رئیس اتحادیه ملی‌ روزنامه نگاران افغانستان گفته است ژورنالیست‌هایی‌ که که به همکاری با سفارتخانه‌ی ایران بپردازند باید از صاف خبرنگاران خارج شوند، او گفته است اتحادیه ملی‌ ژورنالیست‌ها شدیدا علیه این گونه مداخلات خارجی‌ مقاومت کرده و مبارزه خواهد نمود.

گفتنی است که تا این لحظه رایزن فرهنگی‌ جمهوری اسلامی مسئولیت تشکیل و سید ذکریا راحل از ژورنالیست‌های نزدیک به جمهوری اسلامی از تلویزیون آینه معاونت اتحادیه فوق را به عهده گرفته‌اند.

*عکس: عبدالحمید مبارز، رئیس اتحادیه ملی‌ روزنامه نگاران افغانستان.

وقتی‌ شاعران سه بار حبس می‌‌کشند ... درد می‌‌کشند



امیرمحسن محمدی: حال همه‌ی ما خوب است، حالا اشعار و شب‌شعر‌ها بازداشت می‌‌شوند، کمتر در تاریخ ما اتفاق افتاده که آزادی بیان به این شکل مورد تهدید قرار گرفته باشد، در تیره ترین دوره‌های تاریخ و دوره‌های حمله‌ی مغول تا حمله‌ی سلطان محمود افغان و دیکتاتوری صفوی و قاجار و پهلوی شاعران این مملکت اشعار انتقادی در مقابل حاکمان سروده‌اند، این دست کم سومین موردی است که که در یکی‌ دو سال اخیر به علت شعرخوانی در جلسات عمومی‌ و شب‌شعر‌ها مورد پیگرد قرار می‌‌گیرد.

محمدرضا عالی‌ پیام که با تخلص هالو‌ به سرودن شعر‌های طنز آمیز و انتقادی می‌‌پرداخت روز گذشته توسط ماموران امنیتی بازداشت شد.

پیش از این مصطفی بادکوبه‌ای نیز به ۳ سال حبس تعزیری، ۵ سال محرومیت از شعر خوانی و جریمه نقدی محکوم شده بود. هیلا صدیقی نیز پس از احضار و بازجویی‌های متعدد توسط دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی ایران به ۴ ماه حبس تعزیری و ۵ سال حبس تعلیقی محکوم شده است.

سه نفر‌ند با سه گرایش فکری مختلف و متضاد و یک اتهام: شعر خوانی انتقادی در جلسات عمومی‌. سبک شعر یا تفکرشان بر فرض که مورد پسند ما نیست، خب نباشد! چهار چوب‌های آزادی بیان در هم شکسته شده‌اند، شاعر سه بار حبس می‌‌کشد، یک بار در زندان دنیا، یک بار در سلول انفرادی وجود خودش و این بار در زندان‌های جمهوری اسلامی ایران.

این روند انگیزاسیون و تفتیش قرون وسطایی عقیده را متوقف کنیم، درست است این‌ها زندانیان سیاسی نیستند، زندانیان ما محکوم فاشیسم دستگاه قضایی و زندانیان عقیدتی‌ هستند.

۱۳۹۱ مرداد ۲۴, سه‌شنبه

القاعده در سوریه به فرماندهی بن لادن دوم


امیرمحسن محمدی: اسمش مهدی الهراتی است، فرمانده گروه اسلام گرای شورشیان لیبی‌ که متهم به ارتباط با القاعده است. به همراه ۲۰ نفر دیگر از فرماندهان این گروه به سوریه آمده و برای مخالفان سوریه "یگان امّت" را سازماندهی کرده است.

الهراتی که سال گذشته از سوی برخی‌ رسانه‌ها متهم به ارتباط مستمر با سازمان سیا شده و بن لادن دوم نام گرفته بود، ۳۹ سال دارد و قبل آغاز درگیری‌های لیبی‌ ظاهرا به آموزش زبان عربی‌ و علوم اسلامی در شهر دوبلین می‌‌پرداخته است.

گروه اسلام گرای شورشیان لیبی‌ (ال‌.آی.اف.جی) که به قتل زودهنگام معمر قذافی نیز متهم است، به همراه شاخه‌ی سوری آن یعنی یگان امّت بیش از ۶۰۰۰ عضو دارد و ادعا می‌‌کند که بودجه‌ی خود را بوسیله‌ی شبکه‌ای خصوصی از سراسر سوریه، خاورمیانه و شمال آفریقا تامین می‌‌کنم اما چیزی که آشکار است بسیاری از نیروهای آن با کمک چند کشور عربی‌ از جمله قطار، عربستان و کویت در لیبی‌ آموزش دیده و ملزومات خود را در کشور ترکیه تهیه نموده‌اند.

۱۳۹۱ مرداد ۲۳, دوشنبه

هفت سنگ سیاسی زلزله و یا چرا سرم گیج می‌‌رود

امیرمحسن محمدی:

۱- اینکه مردم یک مملکتی بتوانند با پدیده‌ها برخورد سیاسی بکنند نشانه‌ی بلوغ سیاسی آن مردم و مایه‌ی دلگرمی‌ است. بدون شک همه چیز از مرغِ گرفته تا زلزله و گرانی و ترول و فیس‌بوک عمیقا سیاسی هستند.

۲- اینکه نخبگان سیاسی مملکت فوق یک بار برای مرغِ سیاسی اینچنین قهقهه بکشند و بار دیگر برای زلزله تمام عکس‌های تاریخ زلزله‌های ایران و جهان را یک‌جا منتشر کنند و در مورد همه چیز نظر فوق تخصصی و استفتای فیسبوکی بدهند نشانه‌ی تاثیرپذیری شدید آنها از مدارس مذهبی‌ اسلامی، مسیحی‌، یهودی و غیره است.

۳- اینکه همان نخبگان فوق از انسجام عمومی‌ پیش آمده در جریان زلزله بخوهند به نفع جریان مطلوبشان از قبیل چپ، اصلاح‌طلب، سلطنت‌طلب و یا هویت‌طلب و غیره استفاده‌ی جناحی کنند نشانه‌ی توسعه نیافتگی مملکت فوق است و می‌‌توان با اطمینان ۹۰% گفت آن کشور در خاورمیانه قرار دارد.

۴- در صورتی‌ که می‌‌دانید فرایند انتقال و تصفیه‌ی خون چندین روز طول می‌‌کشد و زلزله زدگان از فراورده‌های موجود در بانک خون دارند استفاده می‌‌کنند، بعد عده‌ای می‌‌گویند این کمک‌ها مخصوصا خون‌ها! به سوریه می‌‌رود پس خودتان امداد را در دست بگیرید یعنی‌ احتمالا انتقال خون تاسیس کنید! یقین پیدا کنید آنها سلطنت‌طلبان ایران هستند.

۵- فاجعه‌ی طبیعی، انسانی‌، کشتار، قتل، حصبه، وبا، سرطان، هموفیلی، مرگ، درد همیشه بوده، هست و خواهد بود، اما اگر دیدید بعد از اشتراک روزانه‌ی عکس‌های اجساد خونین جانباختگان حوادث بعد از انتخابات ایران، درگیری فلسطین، لیبی، مصر، چچن، عراق، افغانستان، سوریه، میانمار، زلزله ژاپن، بم منجیل، چین، الجزایر، اهر و غیره، پروژه‌ی جدید دیگری در آینده شروع شد  ۱۰۰% مطمئن باشید آنجا فیس‌بوک ایرانیان است.

۶- یاد و خاطره‌ی همه‌ی جانباختگان حوادث مشروح در بند ۵ گرامی‌ باد ولی‌ اگر دیدید برخلاف سایر مردم جهان که عکس‌های دوران زنده بودن عزیزانشان و یا نجات یافتگان حوادث را منتشر می‌‌کنند، به جای محتوا بیشتر عکس اجساد موضوعی را داغ می‌‌کند مطمئن باشید آنجا شبکه‌ی فارسی‌ بالاترین است.

۷- عادت کرده‌ام همه چیز و همه کس را نقد کنم حتا خودم، امیدوارم کسی‌ از این هفت سنگ ناراحت نشده باشد فقط بی‌ تابانه تقاضا می‌‌کنم این باز نشر عکس‌های دلخراش را متوقف کنید ... به زنده‌ها توجه بیشتری کنید.

*نقاشی: مرد شعله‌ور اثر اوکاموتو تارو، برای خاطره‌ی جانباختگان زلزله‌ی ژاپن، موزه‌ی هنر‌های ملی‌ توکیو.

علت سانسور و عدم پوشش مناسب زلزله‌ی آذربایجان در رسانه‌ی میلی چیست؟


امیرمحسن محمدی: روانشناسی‌ اجتماعی بحث "پیشداوری"(۱) را بخش لازم و ذاتی از ساز و کار بقای زیست شناختی‌ انسان‌ها می‌‌داند که ما را وادار می‌‌سازد تا به خانواده، قبیله و نژاد خود یاری و کمک کنیم و نسبت به بیگانگان خصومت نشان دهیم.
در نظریه "سپر بلای پیشداوری" فرد یا سیستمی‌ که مورد پرخاش قرار گرفته‌است به علت ناکامی به جای عامل اصلی‌ علیه ناظر ضعیف‌تر پیشداوری و واکنش می‌‌کند حتا اگر درد و رنج او اصلا ارتباطی‌ به فرد ناظر نداشته باشد. در کالیفرنیای قرن نوزدهم چینی‌ ها، در ژاپن بوراکومین‌ها و در جمهوری اسلامی ایران نیز در ابعاد کوچکتر مردم آذربایجان "سپر بلا"(۲) شدند.
کارشناسان علوم ارتباطات اجتماعی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران با استفاده از نظریه سپر بلای پیشداوری و سانسور و عدم پوشش مناسب اخبار زلزله‌ی آذربایجان، در شرایط خطر حمله‌ی نظامی خارجی‌، افکار عمومی‌ را برای همراهی با اجلاس جنبش عدم تعهد در تهران و همبستگی‌ علیه غرب آماده می‌‌کنند. هیجان و مطابعت رابطه‌ای دوسویه دارند، ایجاد "همبستگی‌ خیالی" (۳) ما را به دریافتن یک رابطه نادرست بین دو مقوله هدایت می‌‌کند و آنگاه بصورت خودکار شواهدی مبنی بر صحت قالبی‌ فکری بصورت اولیه و برای این رابطه فراهم می‌‌شود.
1- Prejudice
2- Scapegoat
3- Illusory correlation
*نقاشی خودم از زلزله‌ی سال گذشته شهر وان واقع در شرق ترکیه که اسمش را "زلزله و فاشیسم" گذشته بودم.

۱۳۹۱ مرداد ۱۸, چهارشنبه

اتحادی که در تاریخ ثبت خواهد شد

امیرمحسن محمدی: شیخ عبدالله ثامر است، رئیس یکی‌ از قبایل بزرگ سوریه، عضو شورای ملی‌ و مجلس قبایل سوریه که متحد جریان غالب سنی در منطقه است.
چهار روز پیش به همراه یک هیئت سوری در جریان کنفرانس و ضیافت افطاری که سازمان مجاهدین خلق ایران در پاریس داشتند، خطاب به رئیس جمهور شورای ملی‌ مقاومت ایران خواهر مریم رجوی، شهر حمص را خواهرخوانده‌ی شهر اشرف، یعنی قرارگاه سازمان در عراق اعلام کرده است، پس از آن با دو تن از ارشد‌ترین فرماندهان ارتش آزاد در سوریه به صورت زنده ارتباط برقرار شد که ضمن اعلام همبستگی‌ و درود و شادباش فرستادن به خواهر مریم، امیدوار بودند به زودی مجاهدین را در سوریه ببینند تا دست‌ها را به هم بدهند و جنگ داخلی‌ را به ایران برسانند.
سازمان مجاهدین خلق ایران و مخالفین سوری متحد شدند.

در همین زمینه بخونید:

سازمان مجاهدین خلق ایران و قمار تاریخی‌ سوریه