صفحات

۱۳۹۰ بهمن ۱۰, دوشنبه

ما مرده‌های پریده رنگی‌ بودیم / امیرمحسن محمدی



ما جذام گرفته  و جنی‌ بودیم
از این مدار که می‌‌پاشیدیم
قبرستان‌های متلاشی این شهر
به تبّرک مرده‌های پریده رنگ
تابوتی که شکسته ی شانه‌های لهیده ام

***
از زخم‌های زیر سطح عمیق من
پاشیده روی تمام آب‌های جهان
یک اشاره از زیر شال گردنت
ابر‌های این حوالی را
به صاعقه وا می‌دارد

***
این خاک
این خاک پریده رنگ
شب نوشت بیهوشی خورشید
ما مرده‌های پریده رنگی‌ بودیم
با دنده‌های شکسته
تاوان تاول‌های لجن رنگ زبانمان
ما جسد‌های متعفنی بودیم
با دنده هایی که دود می‌‌کنند
لهیده روی پتک مضطرب زمان

***
از تو تنها چند واژه ی شکسته مانده
و کلاهی پشمی
که به تاراج رفت
شکل کل کشیدن که می‌گرفتی
هراسی نشسته
روی آدم برفی‌های سینه ام
پر می‌‌زند کز می‌کند گوشه ای
و چهار گوشه ی آسمان تکان می‌‌خورند
از بختکی که پشت واژ‌های این شعر
مرثیه ی پایان می‌خواند


امیرمحسن محمدی
۲۹ ژانویه ۲۰۱۱ - استانبول


هیچ نظری موجود نیست: