امیرمحسن محمدی
روز ۱۴ ژانویه سالروز تولد مارتین نیمولر از چهرههای مشهور مخالف با فاشیسم هیتلری در آلمان است.
«نخستین بار به سراغ کمونیستها آمدند
من سکوت کردم و هیچ نگفتم
چون کمونیست نبودم
سپس به سراغ اعضای اتحادیه کارگری آمدند
من سکوت کردم و هیچ نگفتم
چون عضو اتحادیه کارگری نبودم
سپس به سراغ یهودیان رفتند
من سکوت کردم و هیچ نگفتم
چون یهودی نبودم
سرانجام
برای گرفتن من آمدند
ديگر کسی برای حرف زدن باقی نمانده بود.»
Martin Niemöller - 1946
شعر مشهور فوق که توسط نیمولر سروده شده است، اولین بار بصورت رسمی در جمع دانشجویان هنگامی که در مورد شرایط کمپ داخائو از او سوال پرسیدند در پاسخ توسط وی خوانده شد. بسیاری به اشتباه شعر فوق را به برتولت برشت نسبت میدهند که با وجود اینکه برشت اشعاری با مضامین مشابه دارد اما به هیچ وجه سرایندهی این شعر نیست.
شعر فوق به دلیل اینکه به کشتار کمونیستها و فعالین کارگری مقدم بر یهودیان اشاره میکند تا مدتها از کلیهی کتابها و مطالبی که در مورد نیمولر نوشته میشد حذف شده و یا انعکاس پیدا نمیکرد، تنها خود نیمولر در کتابی که درمورد زندگیاش نوشته است به ماجرای این شعر و پرسش و پاسخ با دانشجویان اشاره می کند و البته بعدها همسر دوم او نیز که در این جلسه حضور داشته است ماجرا را تایید می کند.
نخستین بار در سال ۱۹۵۵ این شعر توسط میلتون مایر با ادعای اینکه اصل شعر موجود نیست و خود نیمولر روایتهای های مختلفی از آن ارائه داده است با تحریف به چاپ می رسد.
سپس موزه هولوکاست در ایالات متحده، شعر نیمولر را انتشار و از آن تابلو ساخته، اما در اصل شعر دست میبرد. این موزه نه تنها کلمه یهودیان را به اول شعر اضافه کرده است، بلکه همانند مجله تایم کلمه کمونیستها را هم از متن شعر حذف کردهاست . آقای ال گور نیز وقتی در سال ۱۹۹۲ برای جمهوریخواهان شعر نیمولر را میخوانَد، عمداً اتحادیههای کارگری را از آن حذف میکند.
مارتین نیمولر که در جوانی از هواداران حزب ملی سوسیالیست کارگران آلمان (حزب نازی) و کشیش پروتستان بود، پس از ماجرای دستگیری پروتستانها در آلمان توسط گشتاپو بازداشت و به دستور شخص هیتلر به اردوگاه کار اجباری زاکسنهاوزن معروف به کمپ داخائو منتقل گشت اما با پادرمیانی برخی مقامات مذهبی المان از مرگ نجات پیدا کرد و تا سال ۱۹۴۵ که متفقین آلمان را شکست دادند در همان زندان باقی ماند.
وی پس از آزادی از زندان از سوی نهادها و رسانههای راستگرا زیر فشار زیادی قرار گرفت تا به دروغ اذعان کند مخالفتش با هیتلر دلایل سیاسی نداشته و صرفن بر اساس دلایل مذهبی بوده است اما نیمولر نمی پذیرد و پس از آن روزنامهها و به ویژه دیلی اکسپرس و دیلی تلگراف که پیشتر وی را سمبل مقاومت در برابر نژادپرستی هیتلر معرفی کرده بودند، سابقه اش در نیروی دریایی و نامه نگاری به هیتلر را برجسته کردند و نوشتند مارتین نیمولر در ۱۹۲۴ هوادار سرسخت نازیها بوده و نفوذی هیتلر بوده است و حتی در دورهای به گروه شبه نظامی و ارتجاعی «فری کورپز» نزدیک شده است (که این گروه عامل ربودن و ترور افرادی مانند رزا لوکزامبورگ و لیبکنشت و سرکوب سایر نیروهای مترقی تحت تاثیر بلشویکها در آلمان بود) اما مارتین نیمولر از سال ۱۹۳۳ از نازیها بریده بود.
مارتین نیمولر بعد از جنگ به اینجا و آنجا سفر کرد و شرایط دردناک کمپ داخائو، پرتاب کردن کمونیستهای زندانی از بلندی به قصد کشتن و آزار دادن یهودیان را برای همه شرح داد و میگفت: درسهای گذشته را فراموش نکنیم. ما در جنایات حزب نازی، و کشتار بیگناهان مقصریم، همه ما برای هیتلر کف زدیم و هورا کشیدیم.
از ثمرات زندان و درک حضور دیگران برای مارتین نیمولز این بود که برخلاف اعتقادات اولیهاش با کمونیستها و یهودیان ابراز همدردی کرد، وی پس از بازگش از سفری به شوروی گفت: «نمیتوانم کمونیسم را بپذیرم اما اعتراف میکنم که ایده کمونیستها با ما که غرق مادیات هستیم، به کلی متفاوت است. راست است، ریشه بسیاری از نابسامانیها به پول و تبعیض مربوط است... نگاه کلیسا به کمونیستها باید نگاهی انسانی باشد... این بهانه که جنگ با بلشویکها ضروری است چون خدمت به کلیسا و مسحیت میکند، پوچ است و، جنگ و برادرکشی باید متوقف شود».
وی جایزه صلح لنین را در سال ۱۹۶۷ و جایزه Grand Cross of Merit را در سال ۱۹۷۱ دریافت کرد و در تاریخ ۶ مارس ۱۹۸۴ درگذشت.