صفحات

۱۳۸۶ مهر ۱۷, سه‌شنبه

احمدی نژاد: مردم هرطوری می خواهند لباس می پوشند!

احمدی نژاد:
مردم هرطوری می خواهند لباس بپوشند!
به من و تو چه ربطی دارد؟

امیرمحسن محمدی


«واقعاً مشکل مردم ما الآن شکل موی بچه های ماست؟بچه ها

دوست دارن موهاشونوهرطوری بگذارن به من وتوچه ربطی داره؟

من و تو باید به این مسائل اساسی کشور برسیم، دولت باید بیاد

اقتصاد رو سامان بده، فضای کشور رو آرامش ببخشه، امنیت

روانی ایجادکنه،پشتیبانی کنه ازمردم،مردم سلایق گوناگون دارن!

با سنت های مختلف،علائق مختلف،تیپ های مختلف، دولت

خدمت گذارهمست،چرامردم روکوچیک می کنیم؟یعنی واقعاً

مردم رواینقدرکوچیک می کنیم که الآن مشکل مهم جوانهای

ما این است که مدل موهاشونو چطوری بگذارن و دولت هم

نمیگذاره!شأن دولت اینه؟شأن مردم اینه؟این واقعاً اصلاًتوهین

به مردم ماست! چرا مردم رو دست کم می گیریم؟ یعنی واقعاً

اینقدر الآن مشکل کشور ما اینه که فلان دختر ما فلان لباس

روپوشید؟الآن مشکل کشور مااینه؟ یعنی مشکل مردم مااینه؟»



جملات بالا برای شما آشنا نیست؟ خوب فکر کنید!
آیا جملات یکی از رهبران گروه های خلقی یا ضد انقلاب درباره ی طرح این روز های افزایش امنیت اجتماعی است؟ خیر.
آیا شخص تازه ای در داخل کشور یا بین اصلاحطلبان پیدا شده و جرأت کرده که با جسارت تمام سیاست های سیستم را به چالش بکشد؟ خیر.
نکند که آن جملات بالا که زبانم لال در تضاد با رویکرد سیستم قضایی کشور قرار می گیرد را یکی از همین روزنامه نگاران زنجیره ای و منتقد یعنی همین هایی که چمدان چمدان دلار از شیطان بزرگ دریافت می کنند با ترس و لرز و لکنت ، و در یک جلسه ی خصوصی با رفقا بیان کرده؟ خیر
آهان! بلا شک کار یکی از همین ارازل دانشجو نمای ستاره دار است که نمی دانیم آخر چرا از دانشگاه اخراجشان نمی کنند؟ همان هایی که به قول برادر دهنمکی اگر هزار بار با آب زمزم هم بشورندشان پاک نمی شوند و فضای معنوی دانشگاه ها را به ... کشیده اند درسته؟ خیر.
- خب یه راهنمایی بکنید؟
- چشم آقا گردن ما از مو هم باریک تر، راهنمایی اینکه این روز ها یه عده ای که ان شاءالله مباح الدم خواهند شد با تیراژ بالایی کپی کرده اند و همه جا پخش کردند
- بابا چرا سرکارمون گذاشتی همین برادرهای خودمون رو میگی که چند وقت پیش اتفاقی از دانشگاه امیرکبیر رد می شدند نه؟

- باز هم خیر نمی خواد زیاد به خودت فشار بیاری تو دانشگاه و اینا پخش نشده ، این روزها تو هر سایت و وبلاگی سربزنی فیلمشو میتونی پیدا کنی ، اصلاً لینک این فیلم انگار با سیستم مبارک شبیه سازی و نهضت نرم افزاری توی همه جای اینترنت پخش شده ، تازه با لوگوی جعلی هم نیست، خیلی واضح علامت شبکه ی 2 سیمای جمهوری اسلامی و برنامه ی گفتگوی خبری 22:30 شبکه 2 رو می بینی و مجری همیشگی جناب آقای حیدری نشسته است و با چشم هایی از حدقه بیرون آمده به صحبت هایی گوش می دهد که از بدو انقلاب تا کنون کسی جرأت بیان آنها را نداشته است، مبارزه با فساد دولتی، رشوه، آقا زاده ها، عدالت واقعی و اسلام واقعی که به قول ریاست مهترم دانشگاه اصفهان خودمون اصلاً در همه ی دولت های قبل از دولت نهم ترویج بی بند و باری و کفر بوده و ... فقط شمه ای از سخنان تند انقلابی آن شخص بوده، کنار تصویر هم بزرگ نوشته شده : انتخابات 3 تیر

بله اینها عین جملات جناب آقای احمدی نژاد در مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری بوده است.
بعضی وقتها این فیلم رو وقتی هنوز برای بار هزارم میبینم درست باورم نمیشه، یکی می گفت : خدا رو شکر بالاخره یکی پیدا شد که حرف دل مردم رو بزنه! یکی می گفت: شانس آوردیم این آقا میتونه انقلاب رو از انحراف نجات بده، یکی دیگه می گفت : نگو احمدی نژاد، بگو احمدی نجات! اصلاً اومده نجاتمون بده!
یادم میاد داشتم شدیداً به عقل خودم شک می کردم، 2 ضرب در2 شده بود 7!!! و هرچی حساب می کردیم اشتباه کار رو پیدا نمی کردیم.

اعتراف می کنم در حال حاضر اصلاً مخم جواب نمی ده که بخوام صحبت های حضرت جناب آقای مشاور یعنی آقای کلهر رو هم یاد آوری کنم چون هنوز نتونستم هضمش کنم الآن اگه یادآوری کنم حتماً بالکل هنگ می کنم بیاین لی لی کنان از روی این قسمت بپریم چون یادم میاد توی تلویزیون وقتی داشت از انتخاب شدن آقای احمدی نژاد دفاع می کرد موهاشو از پشت بسته بود و یه کم که طرف مقابلش یعنی آقای مرعشی حرف زد با یه عشوه ی خاص کِش موهاشو باز کرد به یه حرکت سر موهای بلندشو تکون داد، راستی چرا این روز ها هیچ خبری آز این حضرت آقای کلهر نیست؟ البته یه حدس هایی می شه زد ، شایعه شده که در راستای طرح ضربتی افزایش امنیت اجتماعی بیچاره داشته از یکی از چهارراههای تهرون رد می شده و برادران امر به معروف به روال همه ی سال های گذشته گرفتنش، چون آخه نه که تا حالا با پسرها و مردها توی خیابون برخورد نمی شد ، توی این طرح برای اولین بار و در کمال ناباوری گفتن که مرد های بد حجاب و اونایی که به هم ریخته و شلخته نیستن رو هم با قاطعیت برخورد می کنیم! چون آخه مگه ما مردیم که یه پسر بیاد موهاشو بلند بگذاره و ببنده پشت سرش؟!!
البته یه شایعه ی ضعیف هم بود که اگه یه موقع خدای نکرده یه نفر پیدا شد که زیادی تروتمیز بود و زیادی متمدن شده بود که مثلاً موهاشو می بست یا ژل می زد رو 5 سال تبعید کنن به یه روستای دور تا یه کم کله اش آفتاب بخوره فرهنگ و تمدن از سرش بپره و با فرهنگ اون شهر دور افتاده و توسعه نیافته یه کم اخت بشه! یعنی خلاصش اینه که آقا این بابا شهری شده باید بفرستیمش یه جای دور یه کم روستایی بشه تا آدم شه!!!



اصلا تقصير خودمان است، خود ما جوان ها. ما خودمان مي‌توانستيم كاري كنيم كه قصه به اينجاها نرسد. مي توانستيم مسير قصه را عوض كنيم تا روزي نرسد كه توي خيابان ها ی شهرمان، مامور بگذارند و بگويند كه چه چيزي را بپوش و چه چيزي را نپوش و اخم و تخم كنند كه چرا اين را پوشيده اي و روسري ات را كمي جلوتر بكش و مانتوي تنگت را عوض كن.

به ما نگفته اند؟ به آنها كه در ميني بوس به انتظار نشسته اند، اين حرف ها را زده اند؟ مگر فرقي دارد؟ همين فكرها را كرديم كه به اينجا رسيديم. فكر كرديم آنها مسئول اعمال خودشان هستند و ما هم مسئول اعمال خودمان. چشمانمان را به روي واقعيت ها بستيم و حرف نزديم، حرف نزديم كه هيچ، حتي لبخند هم زديم، پسر و دختر نگرانند. كسي با آنها كار نداشته، افسران زن تا زيرزمين اين پاساژ هم آمده اند كه جايي از قلم نيفتد، پسر ازشان مي پرسد چه كارش مي كنيد؟ لبخندي تحويل مي گيرد و جواب مطمئني نمي شنود و آنها براي آنكه از بلاتكليفي دربيايند تا ميدان مي روند كه فرمانده اصلي را پيدا كنند: مانتو برايش بياوريم يا مي بريدش؟ . جوابشان هنوز معلوم نيست. بايد كمي صبر كنند تا وضعيت دختر مشخص شود. يك خانم افسر با آن ها مشغول حرف زدن مي شود.

حوالي غروب است و ميدان ونك تهران مثل هميشه شلوغ. شرق ميدان، چراغ گردان يك ماشين توي چشم مي زند؛ آمبولانس است، مي گويند يك خانم سكته كرده و افتاده كنار خيابان. كمي آن طرف تر سردار علي پور ، رئيس پليس امنيت تهران بزرگ با پژوي 405 پلاك شخصي اش آمده اوضاع تهران بزرگ را بررسي كند كه خبرنگارها دوره اش مي كنند. بحث داغ مي شود و كم كم آدم هاي كنجكاو آن دور و برها شلوغ تر مي كنند، غير از آنها يك لشكر آدم پشت ميله هاي بين پياده رو و پارك سوار ميني بوس ها ايستاده اند به تماشا. دو تا دختر كليد كرده اند به يكي از عكاس ها كه اينجا چه خبر است؟ آنها فكر مي كنند كسي توي اين پژو بلايي سرش آمده كه ملت جمع شده اند و پليس هم آمده!

دو تا خانم پليس، كنار پياده رو ايستاده اند و همكاران مردشان كمي عقب ترند. دختري كه شال سرش كرده همراه مادرش از كنارشان مي گذرد كه صدايي خطابش مي كند: خانم تشريف بياوريد، من؟! براي چي؟ شما روسري نداريد، مانتويتان هم كوتاه است، تيپ من همين است، جلب توجه كه نمي كند، به هر حال بايد با ما بياييد، تا ميانه راه ميني بوس مي روند. اما دختر همچنان دارد با همه بحث مي كند؛ خيلي آرام و منطقي. چون دختر خوبي هستي مي تواني بروي. شايد هم چون همراه مادرش است، بي خيالش مي شوند.
يكي از زن هاي پليس آشنا به نظر مي رسد؛ انگار عكسش را زياد اين ور و آن ور زده باشند. خودش است؛ اولين شكار عكاس هايي كه پي افسرهاي زن مي گشته اند. تصوير او از سايت ها و شبكه هاي خبري بگيريد تا وب سايت ياهو ، در كنار تيتر اعلام اجراي طرح ارتقاي امنيت اجتماعي در ايران كار شده و حالا حسابي براي خودش معروف شده. خانم پليس اما چندان راضي به نظر نمي رسد.

حاج آقا حدود چيست؟ وسط اين شلوغي خبرنگارها هر چيزي را سوژه مي كنند. وسط خيابان بحث هاي مختلف اجتماعي، ديني، فقهي و روشنفكري داغ شده است. محور يكي از اين بحث ها حاج آقايي است كه بي خبر از اتفاقاتي كه آن طرف ميدان رخ مي دهد از اين جا رد مي شود. خبرنگارها از او، اصول دين، مي پرسند و در مورد حدود حجاب و رعايت حقوق شهروند در اين طرح سؤال مي كنند.اين مدت بالغ بر 16 هزار فروشگاه را بازديد كرده ايم. حدود 4 هزار تا تذكر گرفته اند، 360 مغازه هم پلمپ شده اند، اتحاديه صنف پوشاك هم از فروش لباس هاي نامناسب و بدون اتيكت ناراضي است. تا الان 2 هزار فروشگاه، داوطلب فروش لباس هاي مناسب شده اند.


+ نوشته شده در شنبه 14 مهر1386ساعت توسط محسن محمدی

هیچ نظری موجود نیست: