صفحات

۱۳۹۱ آبان ۴, پنجشنبه

به صورتی شدیدن واقعی تیتر ندارد


این روزها همه چیز به شکل مزحکی واقع گرایانه است، آن هم واقعیت تلخی که در سویه مقابل حقیقت قرار گرفته است. از فردای واقع گرایی جادویی چهره هایی منطقی اختراع شده که با حوصله مدارا می کنند و سهل می گیرند به هر کثافتی که بر دموکراسیِ خودنوشته شان منطبق باشد، کون سایرین را گُهی تر و خودشان ادای تنگ ترین ها را در می آورند.
ابر واقع گرایی اما انتهای زوال و نابودی برای هرگونه خلق هنری است، چرک ناشی از رسمی شدن و آکادمیک شدن هنر است که در ماشین حساب های حضرت استاااد اندازه گیری می شود و به تمامی تکنیک را رنگ می کند و به جای قناری با قیمت خون خدا به بنگاه چند ملیتی سر خیابان می فروشد.
هنر ابر واقع گرایانه در ادبیات دقیقن همان «با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما دوست عزیز و گرامی» است. اقتصاد سیاسی هنرهای تجسمی چیزی محدود به منتقدین بزرگ خریدنی و لابی های رسانه ای و آکادمیک بوده و هیهات که اگر به عنوان مثال نقاشی و مجسمه سازی لحظه و احساس را می آفریدند و عکاسی آن را تنها ثبت می کرد حالا هنر ابرواقع گرایانه تنها اثبات را خلق می کند. وقتی که رویا را مُثله می کنند توی ویترین قصابی ها و بسته های وکیوم شده در فروشگاه های بزرگ حراج می کنند. لحظه ای که باید برای هنر بلند مرتبه و والا کمی اشک بریزیم و پاکشان کنیم ... پنجره را باز کنیم و هوای تازه که می آید چراغ های توی پنجره های روبرو یکی پس از دیگری خاموش می شوند.

*تصویر سمت راست: نقاشی رنگ روغن ابرواقع گرایانه اثر روبین الی.
**تصویر سمت چپ: مجسمه ابرواقع گرایانه اثر مارک سیجان.

(Robin Eley & Marc Sijan)


هیچ نظری موجود نیست: