صفحات

۱۳۹۰ دی ۶, سه‌شنبه

سلطان ولد پسر مولانا: مبدع موسیقی و سماع



امیرمحسن محمدی

سلطان ولد شخصيتى است كه اساس انديشه هاى مولانا به صورت طريقتى با آيينها و قواعد ويژه در آورده است. او با سيستماتيزه كردن انديشه هاى مولانا٬ تنظيم آنها در قالب آداب و اركان آيينى و سازماندهى آنها در فرم طريقت٫ به درستى بنيانگذار طريقت امروزى مولويه و دومين پير آن شمرده مىشود. سلطان ولد با زبانى ساده انديشه هاى پدر خويش را شرح داده است.

مولانا خطاب به سلطان ولد گفته است: "اى بهاء الدين! فلسفه آمدن من به اين جهان٬ تويى. زيرا هر آنچه من مىگويم قول من است٬ حال آنكه تو فعل منى "مولانا جلال الدين در ٢١ سالگي در شهر لارنده (قارامان) تركيه٬ با "گوهر خاتون" (گوهر بانو) دختر "شريف الدين لالا سمرقندي" ازدواج نمود. فرزند ارشد وى "محمد بهاءالدين احمد" معروف به "سلطان ولد" در همين شهر به تاريخ ٢٤ آوريل ١٢٢٦متولد گرديد. گفته مىشود كه در نامگذارى سلطان ولد از سوى مولانا٬ شاهزاده خوارزمشاهى بودن گوهر خاتون موثر بوده است. سلطان ولد مانند خود مولانا از هر دو طرف مادرى و پدرى نسب به تركان خوارزمى مىبرد. سلطان ولد (١٢٢٦-١٣١٢) دو سال اول دوران كودكى خويش را در لارنده گذراند و پس از آن خانواده مولانا به دعوت سلطان سلجوقى علاء الدين كيقباد اول به پايتخت دولت تركى سلجوقيان روم٬ قونيه رهسپار شد. مولانا به تربيت فرزند خود سلطان ولد كه مادر خويش را در سالهاى كودكى از دست داده بود علاقه و اهميت بسيار نشان مىداد. بعدها براى تكميل تحصيلات او را به همراه فرزند ديگرش علاء الدين براى تحصيل به شام فرستاد. سلطان ولد محبوب مولانا و ياران آذربايجانى و غير آذربايجانى وى شمس تبريزى٬ حسام الدين چلبى اورموى٬ صلاح الدين زركوب .... بود. او در بيست سالگى مريد عارف آذربايجانى شمس تبريزى كه احترام و بستگى شديدى به او داشت گشت. آنچنانكه هنگامى كه پس از غيبت اول شمس به امر پدر٬ براى بازگردانيدن ولى خود سفرى به شام نموده بود٬ در بازگشت به احترام شمس سوار بر اسب٬ تا قونيه با پاى پياده آمد.                                سلطان ولد شخصيتى است كه در زمان خليفگى خويش مولويه را٬ بر اساس انديشه هاى مولانا به صورت طريقتى با آيينها و قواعد ويژه در آورده است. او با سيستماتيزه كردن انديشه هاى مولانا٬ تنظيم آنها در قالب آداب و اركان آيينى و سازماندهى آنها در فرم طريقت٫ به درستى بنيانگذار طريقت امروزى مولويه و دومين پير آن شمرده مىشود. سلطان ولد با زبانى ساده انديشه هاى پدر خويش را شرح داده و براى بسط طريقت مولوى سفرهاى گوناگونى به شهرهاى بسيار انجام داده است. آداب و قواعد مولويه از جانب سلطان ولد اشاعه يافته است. وى به عنوان سازماندهى كه افكار مولانا را در آنادولو تكثير كرده٬ انديشه هايش را گسترده و دوستداران مولانا را دسته دسته گرد هم آورده است٬ هم در تاريخ طريقت مولوى و هم در تاريخ روشنگرى در آناتولى و دنياى تركى داراى جايگاهى بسيار ويژه است. او همواره از سوى بزرگان و دولتمردان عصر خود محترم شمرده شده است، نسل مولانا از طريق سلطان ولد ادامه پيدا كرده و به اين خط٬ سلسله چلبىها گفته شده است. فاطمه خاتون همسر سلطان ولد و عروس مولانا جلال الدين٬ در زمان حيات مولانا در عين حال مهم ترين و عزيزترين زن خاندان او نيز بود. وى دختر صلاح الدين زركوب و مادر چلپي جلال الدين امير عارف٬ وارث و جانشين پدرش سلطان ولد است. مولانا زماني كه هنوز فاطمه خاتون كودك بود و به همسري فرزند وي در نيامده بود، تعليم و تربيت او را شخصا به عهده گرفته و معلم او شده بود. فاطمه خاتون سماع مي كرد و خود مجالس سماع ترتيب مىداد.. عنصر تساهل و تسامح دينى عموما در ميان تركان و بويژه در سرزمين آناتولى در نتيجه تعامل و همزيستى با اقوام و ملل ديگر٬ به ويژه كشورها و مردمان مسيحى و اروپايى٬ در طول زمان به شكل نهادينه در آمده است. تنها در طريقتهاى تركى بكتاشى٬ قزلباشى و مولوى و.... است كه شعر و رقص و عرفان و موسيقى و تصوف اينچنين گسترده و عميق در هم آميخته اند. طريقت تركى مولوى نيز به دور از تعصب دينى و هميشه حامى ادبيات٫ موسيقى٫ هنر و احترام فوق العاده به حقوق زنان بوده است. طريقت مولوى از همان دوره آغاز شكل گيرى٬ موسيقى را به عنوان پاره اى جدايى ناپذير از آيين خود انتخاب نموده است. از نقطه نظر هنرى بسيارى از ارزشمندترين قطعات موسيقى كلاسيك تركى٬ در رپرتوار موسيقى مولوى قرار دارند. اين موسيقى همراه با اساس اركان و آداب طريقت مولوى در طول حيات مولانا و توسط فرزندش سلطان ولد بوجود آمده است. سلطان ولد موسيقى دانى توانا بود و از اولين آهنگسازان در تاريخ موسيقى كلاسيك تركى نيز بشمار مىآيد. قطعات انسترومنتال موسيقى مولوى بعدها بنيان اجراهاى سكولار دربار عثمانى را تشكيل داده است. سلطان ولد كسى است كه به عبادت و ذكر سماع - كه از اركان طريقت مولوى است - شكل آيينى امروزه آنرا داده است. فرم رايج سماع در زمان مولانا٬ الهام گرفته از شمس تبريزى بود. مولانا كه خود موسيقىدانى بزرگ بود٬ سماع را فقط به عنوان وسيله اى كمكى براى عشق و جذبه مىشمرد٬ اما مريدان وى با هدايت سلطان ولد٬ سماع چرخنده شمس تبريزى را در شكل نهايى آيينى آن سيستماتيزه و تكميل نموده به عنوان نوعى جهان بينى (كوسمولوژى) در آورده اند. سماع نوعى عبادت و مديتاسيونى در حركت است كه در آن نوع بشر به محورى خالص تبديل مىشود كه تمام سطوح هستى فيزيكى٬ احساسى٬ ذهنى و روحانى را در خود به وحدت مىرساند. مولويه بيش از همه بر روشنفكران و هنرمندان امپراتوري عثماني تأثير گزارد و رقص جمعي سماع در اغلب مناطق عثماني و حتى آذربايجان اشاعه يافت. آيين سماع تركى مولوى  كه امروزه اجرا مىشود٬ تقريبا قرنهاست كه بدون تغيير مانده است.                                                                                                   سلطان ولد در تمام عمر خويش سالك راه پدر خويش بوده و سعى به تشبه به او كرده است. او داراى پنج اثر است: يك "ديوان" (حاوى قصايد و غزلها)٬ سه مثنوى به نامهاى "ابتدايىنامه" (ولدنامه٬ و يا مثنوى سلطان ولد٬ اولين مثنوى وى)٬ "رباب نامه" (مثنوي عرفاني٬ دومين مثنوى وى)٬ "انتها نامه" (آخرين مثنوى وى) و معارف (اثر تصوفى منثور). او همچنين مطالبي را که در مشافهات از پدر خود شنيده است در کتابي گرد آورده و "فيه مافيه" نام نهاده است . سلطان ولد در رواج اعتقادات و آموزش عقايد متصوفانه در ميان توده هاى مردم بسيار موفق بوده است. زبان ساده و صميمى اى كه وى در اشعار تركى خويش بكار برده در موفقيت وى سهم بزرگى داشته است ، او در واقع آغازگر نهضت ادبى-فرهنگى تركى سرايى و رنسانس ادبى زبان تركى در آسياى صغير و آذربايجان بوده اند. اهميت اشعار تركى سلطان ولد و مولانا كه به لحاظ كمى در مقابل اشعار فارسىشان غيرقابل تامل اند٫ در سنت شكنى آنهاست. اين دو همچنين از پيشگامان كاربرد وزن عروضى در شعر تركى مىباشند . آرامگاه مولانا كعبه عاشقان در زمان سلطان ولد و از طرف عارف ترك آذربايجانى حسام الدين چلبى اورموى و تحت نظارت معمار دوره سلجوقى شيميدان مشهور آذربايجانى "بدرالدين تبريزى" ساخته شده است. بعدها بزرگان اكابر قونيه بر خاك مولانا بنايي افراشته اند كه به ياشيل قوببه- قبه‌ي خضرا معروف شده است. شمس تبريزى نيز - بر حسب روايت جامى- در جنب مرقد مولانا بهاءالدين مدفون است. (طبق برخى روايات٬ شمس پس از به قتل رسيدن در چاهى انداخته شده٫ بعدا سلطان ولد پس از ديدن رويايى امر به در آوردن وى از آن چاه و دفن در تربه اى كه بنام وى ساخته شده است كرده است. روايات ديگرى مدفن شمس تبريز را در خوى آذربايجان دانسته اند                                                                                                        مولوى تا پيش از آشنائى با شمس حتى سماع نمىدانسته است. آئين رقص چرخان را شمس تبريز به وى آموخته است٬ چرخ زدن در رقص از نوآوريهاى شمس در قونيه است. شاه تركان شمس تبريز سماع را فريضه اهل حال مىخواند: " .......... نيازمندوار به دامن شمس در آميخت و با وى به خلوت نشست. در خانه بر آشنا و بيگانه بست. ترك مسند تدريس و كرسى وعظ گفت. روش خود را بدل ساخت و به جاى اقامه ى نماز و مجلس وعظ به سماع نشست و چرخيدن و رقصيدن بنياد كرد....... چون مولانا شمس را به نظر بصيرت ديد٬ عاشق او شد٬ به هر چه او فرمودى عمل كرد. پس بفرمودند در سماع در آ! كه آنچه طلبى در سماع زياده خواهد شدن.... بنا به اشارت ايشان در سماع در آمده و تا آخر عمر بر آين سياق عمل كردند و آنرا طريق و آئين ساختند..... در ابتداى سماع٬ مولانا دست افشانى مىكرد٬ چون شمس رسيد او را چرخ زدن نمود ، سماع تركى بر دو گونه است: "سماع" مولوى و "سماه" قزلباشى. (در ايران به خطا به علويان قزلباش٬ اهل حق گفته مىشود). تشكل و تكامل هر دو نوع سماع كه با يكديگر داراى تفاوتهايى نيز مىباشند و عمدتا ريشه در باورها و فرهنگ باستانى قام-شامانى و نيز غلات شيعه تركى دارند منسوب به نامهاى بزرگانى از تركان آذربايجان و ايران مانند حاجى بكتاش ولى٬ شمس تبريزى٬ آبدال موسى خويى و شاه اسماعيل ختايى٬ دده قورقود ٬..... است. 

هیچ نظری موجود نیست: