صفحات

۱۳۹۰ دی ۶, سه‌شنبه

بررسی تحلیلی-انتقادی نظریه «امت-امامت» دکتر شریعتی




بدفهمی یک توجیه نا موفق

امیرمحسن محمدی

بدفهمی یک توجیه ناموفق
نوشته : رضا علیجانی
چاپ اول 1385
شمارگان : 1100
قیمت : 2400
انتشارات کویر

دکتر علی شریعتی در مقدمه ی کتاب کویر کلیه ی نوشته های خود را به سه دسته تقسیم می کند : اجتماعیات ، اسلامیات و کویریات که «اجتماعیات» بحث های سیاسی او در مورد وضعیت جامعه ، علل عقب ماندگی و راههای ایجاد تغییر را شامل می شود ، «اسلامیات» مجموعه ی بحثهای نظری و نظام پارادایم فکری شریعتی و «کویریات» خودکاوی ها و درون بینی های فلسفی و عرفانی او می باشند اما نظریه ی «امت-امامت» شریعتی که در این کتاب توسط رضا علیجانی مورد بررسی تحلیلی انتقادی قرار می گیرد در حوزه ی اسلامیات بوده و به نظر منتقد صرفا یک مسئله ی نظری می باشد و نه یک توجیه عملی و استراتژیک ، هرچند مجموعه بحثهای تئوریک و فرهنگی شریعتی به اسلامیات منحصر نمی شود و بحثهای گوناگونی نیز در باره ی تاریخ ، اگزیستانسیالیسم ، الیناسیون ، غرب شناسی ، دموکراسی ، سوسیالیزم و ... را در بر می گیرد . علیجانی میگوید اگر فردی به دنبال ایجاد هژمونی و رهبری یا تشکیل حکومتی بر این اساس باشد بسیار طبیعی است که در مسیر هژمونی  گام بردارد و این نکته را در حوزه ی طرح استراتژی و عملی جامه ی تحقق بپوشاند اما شریعتی نه تنها چنین عملی نکرده است بلکه برای روشنفکران مخاطب خود نداشتن رهبر را سرمایه و نعمت دانسته است .
با مراجعه ی سطحی و ساده به مجموعه آثار دکتر شریعتی و حتی یکبار خواندن اصلی ترین متن مورد توجه منتقدین یعنی مقاله ی امت و امامت مشخص می شود که موضع او حل پارادوکس این مسئله با دموکراسی بوده است به عبارت دیگر او با دغدغه ی دموکراسی به بحث امت-امامت وارد شده است .
در کتاب «بدفهمی یک توجیه ناموفق » مولف تلاش کرده با مراجعه مستقیم به متن نظریات نشان دهد که چگونه شریعتی از مجموعه ی اسلامیات خود به این بحث کشانده شد و انگیزه و دغدغه های او از طرح این بحث چه بوده ، چه سیری داشته و چه نتایج و خروجیهایی داشته است ، رضا علیجانی در این کتاب نشان می دهد که چگونه شریعتی پس از ورود به ایران پروژه رنسانس فکری و مذهبی را به عنوان یک رسالت روشنفکری مطرح کرده و در سالهای ابتدا نیز به اسلام به عنوان کلی و غیر فرقه ای توجه کرده است ، شریعتی در پروژه ی اصلاح فرهنگ دینی به مقوله ی وصایا و تعارض آن با دموکراسی حساس تر شده و در همین زمان نظریه ی مطرح شده در کنفرانس غیر متعهد ها که پس از جنگ جهانی دوم دموکراسی هدایت شده را برای برخی جوامع می خواهد او را به خود جذب می کند و سرانجام از این نظریه برای توجیه کلامی شیعه ی کلاسیک بهره می گیرد و اعتقاد پیدا می کند که جوامع عقب افتاده باید مدتی تحت رهبری هدایت شده قرار بگیرد تا افراد جامعه به آگاهی و فردیت برسند چرا که در این جوامع دموکراسی عملی نیست و بعد از رهبری هدایت شده دوره ی دموکراسی سرانجام فرا می رسد و تاکید می کند که دموکراسی شکل نامحدود و همیشگی برای رهبری جامعه است .
علیجانی در متن کتاب با ذکر دلایلی آورده است که توجیه شریعتی نادرست و نا موفق بوده است و بهره گیری از یک نظریه ی سیاسی امروزی برای توضیح یک امر کلامی در گذشته با پارادایمی کاملا متفاوت با زمانه ی ماست و همچنین علاوه بر نقد محتوایی این نظریه در نقد متدلوژیک و روش شناختی نیز مطرح کرده است که اگر شریعتی با مقوله ی «امت - امامت» برخوردی مشابه «انتظار ، مذهب اعتراض» می کرد درون مایه ، نتیجه گیری و خروجی مناسب تری بدست می داد و بدین ترتیب که تاریخیت موضوع را مورد تاکید قرار می داد و بجای عقلانی سازی و باور پذیر کردن آن به «معقول سازی» و «مفهوم پذیری آن می پرداخت» ، به عبارت دیگر به جای توضیح موضوع «با» عقل امروز به تبیین موضوع «برای» عقل امروز می پرداخت و در شکل کنونی وی بیشتر از تاویل به «تکوین» موضوع پرداخته است .
در طول کتاب بطور مستند نشان داده می شود که سیر پیدایش نتیجه و خروجی بحث امامت در رابطه با شریعتی چگونه بوده است و بدین ترتیب آشکار می شود که ورود او به این بحث برای طرح یک نظریه ی سیاسی تبوده است و صرفاً برای اصلاح یک فکر شیعی کلاسیک در جامعه در راستای پیشبرد پروژه ی رنسانس روشنفکری دست به این توجیه زده است اما این توجیه نا موفق به شدت مورد بد فهمی قرار گرفته است و سواستفاده ی برخی جریانات راست سنتی و اقتدار گرا نیز زمینه ی مساعدی برای این بدفهمی فراهم کرده است اما یک پژوهشگر ساده حتا یک خواننده ی ساده ی آثار شریعتی به سرعت و سادگی متوجه ی این سو استفاده می شود و محتوای این کتاب نیز می خواهد خواننده را به همین نقطه برساند که پشت صحنه ی آثار شریعتی در باره ی «امت - امامت» و سیر و سرانجام آن چه بوده است ، نتیجه ی طبیعی و بدیهی مستندات این کتاب آن است که فلسفه و نظریه ی سیاسی شریعتی را نباید از این بحث تدافعی و عکس العملی که بیشتر «علت» داشته تا «دلیل» و بطور اساسی برخاسته از پروژه ی عملی شریعتی و نه پارادایم نظری او بوده استخراج نمود ، و در آثار او آنچه بیانگر نظریه و فلسفه ی سیاسی او بوده را می توان تحت عنوان «دموکراسی رادیکال» یا «سوسیال دموکراسی معنوی» یاد کرد .
در پایان نیز پس از نقد درون پارادایمی و با استخراج درون مایه های بحث های شریعتی در باره ی امامت و عدالت وجوه ماندگار این نظریه مطرح شده و مدل امروزین برای تحقق انگیزه ها و درون مایه های او مطرح می شود و در این راستا ضرورت برخورد فعال روشنفکر با دموکراسی و نیاز به اخلاق رهایی  و ضرورت تعمیق دموکراسی جهت نیل به یک «دموکراسی رادیکال» مطرح شده است

هیچ نظری موجود نیست: