کوبانی بخشی از آینده است که امروز در حال وقوع است، آینده روشنی که در گذشته بارها اتفاق افتاده است. حادثهٔ کوبانی نفی وجود دولت به معنی بورژوایی آن است، بازگشت نقش ادارهٔ امروز به خلق و مردم است که پیش از این در دورههایی کوتاه در کردستان و برخی نقاط دیگر اتفاق افتاده بود.
اداره مالکیت با دستهای مردم ساز ناکوک نظم نوین جهانی امروز است. در شرایطی که کشور عضو ناتو از بازگشت پناهندگان و نیروهای کرد برای دفاع از روژاوا مخالفت کرد. انقلاب مردمی که در سوریه اتفاق افتاد اما با میلیتاریزه شدن توسط دستهای خونین خارجی، چیز تازهای نیست، دستکم یک قزن است که کارخانجات اسلحه سازی و دلالان نفتی حزف آخر را میزنند. در حالی که سلاح اصلی انقلابیون خاورمیانه در دستان نظم مسلط است نه بر هم زنندهٔ مدام آن، سلاح را باید از او باید بازپس گرفت.
کوبانی امروز همهٔ خاورمیانه است، تلاش برای کشتار در بسیاری از نقاط خاورمیانه و عراق اتفاق میافتد و در در دوربینها جا نمیگیرد، «امرلی» روزی کوبانی بود اما این آخرین سنگر رژاواست. آخرین بودن اما هنوز در دستهای خلق کردستان سوریه تمام نشده است، آنها هنوز میانه رو «تر» نشدهاند تا از کمکهای مراکز جنگ طلب که قرن اخیر را به خون کشیده است برخوردار شوند، یا دشمنان دستسازشان در هم کوبیده شوند. اما این آخرین سنگر است و بعد از آن مرگ نیست خاطره و تاریخ است که پس گرفته نمیشود. وقتی برای آخرین بار ایستاده است.
کوبانی اما باید زخم بخورد، دوباره زخم بخورد اگر نه دکترین حضور درازمدت نیروهای ائتلاف امریکایی که در بنیادهای خودش جز ویرانی برای منطقه و ستم بیشتر برای ملتهای واقعا موجود است، کوبانیهای بسیاری که نام بیشترشان را نمیدانیم.
بلند شو و روی پاهای استوارت بایست، نفی خشونت به معنی تمام کلمه در نظام مسلط کنونی امکان پدیر نیست. تا زمانی که درگیری نظامی نه معنی مبارزه خیابانی وجود دارد، در صورت نیاز و لزوم باید خشونت کرد، ارتجاع سرمایه داری را باید متوقف کرد. زمانی میرسد که باید ایستاد و به خون کشیدن خلق خاورمیانه را تمام کرد، باید پذیرفت رژاواها وجود داشتهاند و هنوز دارند، ما چشمانمان را بستهایم.
تفاوت رژاوا با امرلی یا سایر نقاط دیگری که کشتار مردم اتفاق میافتد، رسانهای شدن آن است، کمکهای نظامی و روابط جدید دیپلماتیک و شبه دیپلماتیک اما سرخط اخبار نیستند پشت پرده هم نباشند وتو شدهاند بالا نیایند کسی توجهی زیاد نکند، چه انگیزههای فاجعه باری. امروز اما کسانی که با هم میجنگند آیا یکدیگر را میشناسند؟
چرا در صورت نیاز و لزوم باید خشونت کرد؟ نه برای اینکه جانیان جدید به جای گلوله و طناب دار سر بریدن انسان هم بلد هستند، اجرای حکم سربریدن انسانها که هر از گاهی در عربستان اتفاق میافتد اما دوول متحد در سقوط سکوت گونهٔ مجمعهای عمومی و قطعنامهها در هر کجا، چه فرقی میکند حامیان بنیادگرایانی که امروز منطقه را به آتش کشیدهاند در سطوح بین المللی و دیپلماتیک هنوز از اعتبار بالایی برخوردارند. چه فرقی می کند چه کسی به چه روشی انسان می کشد؟ جان های پس گرفته شده باز نمی گردند. در مورد توجیه حضور درازمدت بازوی نظامی امپریالیسم اما در هر منطقه سطح عملیات فرق میکند. در جبهههای دیگر جنایات داعش اما خبری، فریاد همگانی، هیچ چیزی نیست جز مرگ، اهمیت فاجعه بنیادگرایی که در خاورمیانه اتفاق افتاده، همزمان با اهمیت نقاشیهای جدید از نقشه آینده خاورمیانه تغییر میکند، اینجاست که باید ایستاد.
تبیین این استراتژی جدید ایالات متحده که جنگ با بنیادگرایی اسلامی حضور دراز مدت بازوی نظامی امپریالیسم در منطقه را به همراه خواهد داشت، نیاز به یک جزیره ثبات در مرکز آتش دارد، اینبار ناسیونالیسم کرد با وجود اینکه در سرکوب خلق کرد شرکت داشت اما حالا آغوشش را باز کرده است. خلق مبارز کرد در کنار مبارزه با ارتجاع مذهبی نقش مدعیان خارجی دروغین آزادی را فراموش نخواهد کرد، کردستان یک قرن است که با نقشههای دست ساز صادراتی، استثمار مردمش را تجربه کرده است، ناسیونالیست ها شاید دوست داشتند به جای جبهه های چریکی مردمی در روژاوا یک «ریش سفید» اداره آنجا را در دست داشت، تا زمانی که کوبانیها وجود دارند، ناسیونالیسم در کردستان نمیتواند به راحتی ساحل امن به خون کشانندگان خاورمیانه باشد، جزایر ثبات را باید از جنگ طلبان پس گرفت.
اداره مالکیت با دستهای مردم ساز ناکوک نظم نوین جهانی امروز است. در شرایطی که کشور عضو ناتو از بازگشت پناهندگان و نیروهای کرد برای دفاع از روژاوا مخالفت کرد. انقلاب مردمی که در سوریه اتفاق افتاد اما با میلیتاریزه شدن توسط دستهای خونین خارجی، چیز تازهای نیست، دستکم یک قزن است که کارخانجات اسلحه سازی و دلالان نفتی حزف آخر را میزنند. در حالی که سلاح اصلی انقلابیون خاورمیانه در دستان نظم مسلط است نه بر هم زنندهٔ مدام آن، سلاح را باید از او باید بازپس گرفت.
کوبانی امروز همهٔ خاورمیانه است، تلاش برای کشتار در بسیاری از نقاط خاورمیانه و عراق اتفاق میافتد و در در دوربینها جا نمیگیرد، «امرلی» روزی کوبانی بود اما این آخرین سنگر رژاواست. آخرین بودن اما هنوز در دستهای خلق کردستان سوریه تمام نشده است، آنها هنوز میانه رو «تر» نشدهاند تا از کمکهای مراکز جنگ طلب که قرن اخیر را به خون کشیده است برخوردار شوند، یا دشمنان دستسازشان در هم کوبیده شوند. اما این آخرین سنگر است و بعد از آن مرگ نیست خاطره و تاریخ است که پس گرفته نمیشود. وقتی برای آخرین بار ایستاده است.
کوبانی اما باید زخم بخورد، دوباره زخم بخورد اگر نه دکترین حضور درازمدت نیروهای ائتلاف امریکایی که در بنیادهای خودش جز ویرانی برای منطقه و ستم بیشتر برای ملتهای واقعا موجود است، کوبانیهای بسیاری که نام بیشترشان را نمیدانیم.
بلند شو و روی پاهای استوارت بایست، نفی خشونت به معنی تمام کلمه در نظام مسلط کنونی امکان پدیر نیست. تا زمانی که درگیری نظامی نه معنی مبارزه خیابانی وجود دارد، در صورت نیاز و لزوم باید خشونت کرد، ارتجاع سرمایه داری را باید متوقف کرد. زمانی میرسد که باید ایستاد و به خون کشیدن خلق خاورمیانه را تمام کرد، باید پذیرفت رژاواها وجود داشتهاند و هنوز دارند، ما چشمانمان را بستهایم.
تفاوت رژاوا با امرلی یا سایر نقاط دیگری که کشتار مردم اتفاق میافتد، رسانهای شدن آن است، کمکهای نظامی و روابط جدید دیپلماتیک و شبه دیپلماتیک اما سرخط اخبار نیستند پشت پرده هم نباشند وتو شدهاند بالا نیایند کسی توجهی زیاد نکند، چه انگیزههای فاجعه باری. امروز اما کسانی که با هم میجنگند آیا یکدیگر را میشناسند؟
چرا در صورت نیاز و لزوم باید خشونت کرد؟ نه برای اینکه جانیان جدید به جای گلوله و طناب دار سر بریدن انسان هم بلد هستند، اجرای حکم سربریدن انسانها که هر از گاهی در عربستان اتفاق میافتد اما دوول متحد در سقوط سکوت گونهٔ مجمعهای عمومی و قطعنامهها در هر کجا، چه فرقی میکند حامیان بنیادگرایانی که امروز منطقه را به آتش کشیدهاند در سطوح بین المللی و دیپلماتیک هنوز از اعتبار بالایی برخوردارند. چه فرقی می کند چه کسی به چه روشی انسان می کشد؟ جان های پس گرفته شده باز نمی گردند. در مورد توجیه حضور درازمدت بازوی نظامی امپریالیسم اما در هر منطقه سطح عملیات فرق میکند. در جبهههای دیگر جنایات داعش اما خبری، فریاد همگانی، هیچ چیزی نیست جز مرگ، اهمیت فاجعه بنیادگرایی که در خاورمیانه اتفاق افتاده، همزمان با اهمیت نقاشیهای جدید از نقشه آینده خاورمیانه تغییر میکند، اینجاست که باید ایستاد.
تبیین این استراتژی جدید ایالات متحده که جنگ با بنیادگرایی اسلامی حضور دراز مدت بازوی نظامی امپریالیسم در منطقه را به همراه خواهد داشت، نیاز به یک جزیره ثبات در مرکز آتش دارد، اینبار ناسیونالیسم کرد با وجود اینکه در سرکوب خلق کرد شرکت داشت اما حالا آغوشش را باز کرده است. خلق مبارز کرد در کنار مبارزه با ارتجاع مذهبی نقش مدعیان خارجی دروغین آزادی را فراموش نخواهد کرد، کردستان یک قرن است که با نقشههای دست ساز صادراتی، استثمار مردمش را تجربه کرده است، ناسیونالیست ها شاید دوست داشتند به جای جبهه های چریکی مردمی در روژاوا یک «ریش سفید» اداره آنجا را در دست داشت، تا زمانی که کوبانیها وجود دارند، ناسیونالیسم در کردستان نمیتواند به راحتی ساحل امن به خون کشانندگان خاورمیانه باشد، جزایر ثبات را باید از جنگ طلبان پس گرفت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر