امیرمحسن محمدی
محمود اعتمادزاده (م.ا.بهآذین) در ۲۳ دیماه ۱۲۹۳ در شهر رشت دیده به جهان گشود.
اعتمادی که در فرانسه تحصیل کرده بود پس از بازگشت به ایران وارد نیروی دریایی شد و در جریان بمبباران بندر انزلی در شهریور ۱۳۲۰ به شدت مجروح شد و دست چپش قطع گردید. همین امر موجب استعفای وی و ورودش به وزارت فرهنگ بود تا عرصه ی فعالیتهای سیاسی و ادبیاش گسترش پیدا کند.
بهآذین که مارکسیسم را به زبان فرانسه خوانده بود به عضویت حزب تودهی ایران درآمده و به دنبال کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ از کار خود اخراج شد. وی پس از آن برای تامین زندگیاش تا پایان عمر صرفن به روزنامهنگاری، ترجمه و نویسندگی پرداخت.
محمود اعتمادی در سال ۱۳۴۷ به عنوان یکی از اصلی ترین بنیانگذاران کانون نویسندگان ایران منشور این کانون را بر محور «آزادی بیان و قلم» بنا نهاد. وی سپس در خرداد ۱۳۴۹ به دلیل نوشتن بیانیه موسوم با ۵۳ نفر که در آن به بازداشت فریدون تنکابنی از اعضای دیگر کانون نویسندگان اعتراض کرده بودند به همراه تنی چند از اعضای دیگر کانون بازداشت شد و ماهها در زندانهای قزلقلعه و قصر زندانی بود تا اینکه سرانجام در فروردین ۱۳۵۰ در دادگاهی نظامی حکم او به دو ماه زندان قابل خرید تقلیل پیدا کرد، به آذین در این دادگاه از آزادی قلم و آزادی تشکلهای صنفی دفاع کرد.
اعتمادزاده در اردیبهشت سال ۵۶ به عنوان عضوی از هیئت دبیران موقت، متن «موضع کانون نویسندگان ایران» را تدوین کرد که بعدها مبنای مرامنامه و اساسنامهٔ کانون شد.
وی مجددن سوم آذر ۱۳۵۶ به همراه پسرش کاوه دستگیر شد و پس از آزادی باز به فعالیتهای اجتماعی در راه آزادی بیان و قلم، و کوشش در راه استقلال و آزادی و عدالت بازگشت. وی میگوید: «بار دیگر به امید پىریزی اتحاد وسیعتر نیروها که جریانهای مارکسیستی نیز در آن شرکت داشته باشند، به مسیر دید و بازدیدها و دوندگىهایم مىافتم.»
بهآذین در اول آبان ماه ۵۷ دستگیر و زندانی شد و این اسارت تا ۲۳ دی ۵۷ طول کشید. اما پس از آزادی در سال ۱۳۵۸، در پی اختلاف با هیئت دبیران تازهٔ کانون نویسندگان، مقالهای نوشت در مخالفت با استفاده از کانون به عنوان پیکرهای سیاسی، که پیامد آن محروم شدن او و چهار تن دیگر از همفکرانش از عضویت در کانون نویسندگان بود. بهآذین برای دنبال کردن هدفهای صنفیاش، به یاری شماری از قلمزنان و هنرمندان کشور، در پائیز ۱۳۵۸ «شورای نویسندگان و هنرمندان ایران» را پیریزی کرد.
محمود اعتمادی (م.ا.بهآذین) سرانجام در ١٧ بهمن ۱۳۶۱ برای آخرین بار بازداشت شد و تا سال ۱۳۶۹ در زندان ماند و تحت شکنجههای سختی قرار گرفت. او پس از آزادی از زندان، همواره از عوارض دوران بازداشت و شکنجههای سخت رنج میبرد. در تیرماه ۱۳۷۰، چند ماهی پس از آزادی از زندان جمهوری اسلامی، خاطرات خود را به روی کاغذ آورد و این نوشته که سالها پنهان مانده بود، در دیماه ۱۳۸۸ و در ۱۲۸ برگ منتشر شد.
محمود اعتمادزاده سرانجام در روز چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۸۵ بر اثر ایست قلبی در بیمارستان آراد تهران درگذشت.
از جمله آثار وی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
پراکنده (۱۳۲۳) / بسوی مردم (۱۳۲۷) / خانوادهٔ امین زادگان (رُمان ناتمام) / دختر رعیت (۱۳۳۰) / نقش پرند (۱۳۳۴) / مُهرهٔ مار (۱۳۴۴) / قالی ایران (۱۳۴۴) / گفتار در آزادی (۱۳۴۷) / شهر خدا (۱۳۴۹) / مهمان این آقایان (۱۳۵۰، چاپ ۱۹۷۵، کُلن، آلمان) / از آن سوی دیوار (۱۳۵۱) / کاوه (نمایشنامه، ۱۳۵۵) / بار دیگر و این بار… (۱۳۷۰، انتشار: ۱۳۸۸) / از هر دری… (۱۳۷۱ و ۱۳۷۲) / مانگدیم و خورشیدچهر / بر دریاکنار مثنوی و دید و دریافت (۱۳۷۷) / نامه هائی به پسر (۱۳۸۲) / بابا گوریو نوشتهٔ انوره دو بالزاک / زنبق درّه نوشتهٔ انوره دو بالزاک / چرم ساغری نوشتهٔ انوره دو بالزاک / دخترعمو بت نوشتهٔ انوره دو بالزاک / ژان کریستف نوشتهٔ رومن رولان / جان شیفته نوشتهٔ رومن رولان / سفر درونی نوشتهٔ رومن رولان / زمین نوآباد نوشتهٔ میخائیل شولوخف / دُنِ آرام نوشتهٔ میخائیل شولوخف / شاه لیر نوشتهٔ ویلیام شکسپیر / هملت نوشتهٔ ویلیام شکسپیر / مکبث نوشتهٔ ویلیام شکسپیر / استثناء و قاعده نوشتهٔ برتولت برشت / فاوست نوشتهٔ یوهان ولفگانگ فون گوته /نامه سن میکله نوشتهٔ اکسل مونته ، ۱۳۷۹، نشر آتیه.
*پ.ن: در سال ۱۳۸۵ به همین مناسبت گزارشی آرشیوی در هفتهنامهی صدا منتشر کردم که سال ۱۳۸۷ به عنوان یکی از موارد اتهامیام به حساب آمد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر