صفحات

۱۳۹۰ بهمن ۲۸, جمعه

آنقدر ننویس، من نمی خوانم!



چند راهنمایی برای کسانی که بیوگرافی می نویسند (شادیار عمرانی)

هرگز از تولد شروع نکنید:

مسلما بیوگرافی کسی را که می نویسید یا معروف است که طبعا مردم جسته و گریخته از او چیزهایی می دانند و اگر راغب شده اند که متن شما را بخوانند بدین خاطر است که سوالاتی در مورد بحث برانگیزترین بخشهای زندگی آن فرد در ذهنشان است. و یا آن شخصیت را نمی شناسند که به طبع اولین پرسشی که در ذهنشان نقش می بندد محل تولد و دوران کودکی او نیست، بلکه اثری که او در اجتماعش گذاشته است. ابتدا نقش اجتماعی پر رنگ او را مطرح کنید: مثلا، نویسنده، سیاستمدار، فیلسوف، آهنگساز و غیره...سپس بحث برانگیزترین بخش زندگی او را که خواندن این بیوگرافی را مهم کرده است ذکر کنید به نوعی که خواننده مجبور شود تا آخر متن را برای پی بردن به جواب بخواند. محل زندگی، دوران کودکی، مدرسه، تحصیلات و خانواده ی او را در لابلای متن بگنجانید.

به تیتر توجه کنید:

شاید مجبور شوید چند بار تیتر یا نام بیوگرافی را تغییر دهید. بدترین نوع تیتر این است: "انیشتن که بود؟". چون تقریبا همه می دانند که او که بود و اگر شما بیوگرافی او را می نویسید بدین خاطر است که می خواهید بخشی از زندگی او را که ممکن است مخاطبین اطلاعات یا باور نادرستی داشته باشند پر رنگ کنید. اتفاقی که می افتد این است که خواننده به سرعت با دیدن تیتر و عکس انیشتن به خود می گوید: " خب معلومه کی بود. فیزیکدان یهودی بود که بمب اتم انداخت بر سر مردم بدبخت هیروشیما" . و دیگر متن شما را نخواهد خواند. در حالی که شما دقیقا می خواستید روشنگری کنید که انیشتن بمب اتم بر سر کسی نینداخت و اصلا در پروژه ی ساخت اولین بمب هسته ای حضور نداشت. اما به این مقصود خود نخواهید رسید چون مخاطب شما اصلا متن شما را نمی خواند و در فضای فیس بوک یا وبلاگ شما تنها به یک لایک یا مرسی بسنده می کند.

یا مثلا اگر بنویسید "زندگی نامه ی سیمون هلبرگ". قطعا شما می خواهید این کمدین مستعد جوان را به مخاطبان غیر آمریکایی معرفی کنید. با خودتان تعارف نکنید، کمتر کسی او را می شناسد. پس کسانی که او را نمی شناسند به راحتی از نوشته ی شما می گذرند و اگر رو در بایستی هم نداشته باشند حتا "لایک" هم نمی کنند!

قضاوت شما تنها برای شما محترم است:

مهم است که در پیشگفتار به نوعی علت انتخاب این فرد برای شرح زندگی اش درج شود. اما قضاوت و جهتگیری شما، بر عکس مقالات جنجالی، نباید پیشفرضی را در ذهن خواننده بسازد. زیرا که برای شما مهم است که مخاطب داشته باشید. اگر کسی با خواندن اولین خط پیشگفتار جهتگیری سلیقه ای شما را دریابد و با آن موافق باشد، مطمئن می شود که تا پایان بیوگرافی هم با شما موافق خواهد بود و مقاله را تا به انتها نخواهند خواند. و اگر با شما مخالف باشد بدون اینکه حتا از بخش پیشگفتار به متن برسد نظر مخالف خود را بیان خواهد کرد. و در واقع پیشگفتار شما نتنها کمکی به بیوگرافی و خوانده شدن آن نکرده بلکه باعث شده "گفتار" شما هرگز منعقد نشود.

فراموش نکنید که افراد در هنگامی که تصمیم به پرسش می گیرند بیش از آنکه به دنبال جواب باشند، به دنبال تایید برداشتهای خود بر اساس دریافتهای پیشینشان هستند. پس مراقب باشید که دست خود را در همان پیشگفتار رو نکنید. سعی کنید هر دو سوی نظرات مخالف و موافق نسبت به فردی که زندگی نامه اش را می نویسید بیان کنید.

چند نکته ی مهم:

شما خبر نمی دهید. شما بیوگرافی می نویسید. پس نداشتن جهتگیری و یا نوشته ی خنثا در پیشگفتار به هیچ وجه مخاطب را به میدان متن نخواهد کشاند. اما باید دقت کنید که در طول بیوگرافی از جهتگیری بپرهیزید. در پیشگفتار سعی کنید دلیل انتخاب این فرد را بیان کنید و هر دو سوی نظرات موافق و مخالف را مطرح کنید.

البته اگر شما باهوش و زیرک باشید می توانید بدون آنکه جهتگیری ای در متن بیوگرافی نشان دهید، آن بخشهایی از زندگی او را که می خواهید نتیجه ای باب قضاوت شخصی خود بگیرید پر رنگ تر کنید و به طور نا خود آگاه مخاطب را با عقیده ی شخصی خود همسو کنید. که البته این کار از نظر شرافت نویسندگی در بیوگرافی به شدت نکوهیده است.

بهتر است قضاوت را بر عهده ی خواننده بگذارید و برای موخره ی بیوگرافی هیچ اشاره ای به نگرش شخصی خود نکنید. چنانچه ناگزیرید که عقیده ای شخصی بدهید، ذکر کنید که این نظر شخصی شماست.


ترجمه ی بخشی از رساله
110 Mistakes You Always Make
By Shadyar Omrani
April 2002
با اضافاتی جدید مخصوص دوستان وبلاگ نویس و فیس بوکی بهمن 90

هیچ نظری موجود نیست: